My blue eyed angel
Part #11
#نصف_شب
#ادرین
از خواب بیدار شدم تشنم بود رفتم پایین تا اب بخورم دیدم مرینت روی کاناپه بدون پتو خوابیده واقعا این بشر خیلی ناز بود هم خوشگل
...صبر کن ببینم باید به خودم بیام رفتم اشپزخونه و اب و تو لیوان ریختمو خوردم امدم
برم بخوابم دلم نیومد مرینت بدون پتو باشه
رفتم و پتو رو روش بندازم که دستمو گرفت
مرینت:لطفا نرو منو تنها نزار (باگریه)(تو خواب)
.
دیدم مرینت تو خواب ترسیده و داره گریه میکنه
بغلش کردم
ادرین:نترس من اینجام تو منو داری
مرینت:نرو نرو نرو(جیغ)
ادرین:من پیشتم نترس تا وقتی من هستم از هیچی نترس تو منو داری
مرینت:نرو (با بی حالی)
ادرین:بیا ببین من خوابیدم
مرینت:باشه همینجا بخواب
#فردا
#مرینت
چشمامو باز کردم دیدم ادرین کنار من خوابیده
مرینت:تو اینجا چیکار میکنی(با جیغ)
#ادرین
میخواستم قضیه دیشب بهش بگم ولی نمیخواستم فکر کنه مسخرش میکنم ....
نمیدونم چرا دوست ندارم ازم متنفر باشع
ادرین:دوست داشتم
مرینت:خیلییی پروعی
ادرین:میدونم ..ممنون
#صبحانه
نینو:میگم شما صدا جیغ و گریه رو دیشب شنیدین
الیا:ارع منم شنیدم
مرینت:منکه راحت بودم صدایم نشنیدم
ادرین:منم همینطور(باخنده)
مرینت:خنده داره بنظرت؟
ادرین:ارع خیلی خنده داره
الیا:عصر برنامه ریختیم بریم دریا میاین
ادرین:ارع
مرینت:.....هوم..نمیدونم
الیا:بیا دیگه
مرینت:چندتا مشکل کاری رو حل کنم میام
الیا:بازم کار(با غر غر کردن)
مرینت:۶۰درصد این مسافرتو بخاطر کار امدم الیا
الیا:اوک ...ولی قول بدع خودتو برسونی
مرینت:اوک....من دیگه برم
ادرین:منم چندتا کار دارم منم تا شب خودمو میرسونم
.
.
.
#مرینت
وارد ساختمون شدم قرار بود یه قرارداد ساخت ساز ببندم که منشی هماهنگ کرده بود که
خانم:شما خانم مرینت دوپن چنگید
مرینت:بله
خانم:بفرماید داخل تا شرکا وارد بشن برای امضای
قرارداد
مرینت:بله حتما
.
وارد که شدم ۲تامرد بودند و یک خانم
مرینت:سلام از اشناییتون خوشبختم
جولیکا:سلام خانم دوپن چنگ
اریک:سلام خانم دوپن چنگ
جک:سلام
مرینت:خوب میتونیم شروع کنیم
ِِاِریک:صبر کنید یکی دیگه از شورکا مونده
مرینت:ایشون کی هست
ادرین:من
مرینت:هوفف باز تو
ادرین:خانم دوپن چنگ من ادرین اگرستم
مرینت:هوف(دست دادن)خوشبختم
ادرین:خب شروع کنید
3ساعت بعد
مرینت:بلخره تموم شد
اِریک:زودتر از اونی که فکر میکردم رسیدی
همکار قدیمی تو المان روزای سختیو باهم تجربه کردیم
مرینت:مرینت فعلا اینجا فرانسه هست دهنتو ببند
اِریک:اوه باشع ولی هنوز رفیقیم ها!!
مرینت:حالا لوس نشو
اِریک:بیا بغلم همکار قدیمی بعد ۲سال دیدمت
مرینت:(بغل کردن)
#ادرین
داشتم از ساختمون بیرون میدمدم که دیدم اون اریک مرینتو بغل کرده چطور جرئت کرده
ادرین:اریک
اریک:بله
ادرین:(مشت زدن تو صورت اریک)
مرینت:چیکار میکنی
ادرین:چطور جرئت میکنی همسر ایندمو بغل کنی
اریک:چی میگه مرینت این
مرینت:من مگه به تو جواب دادم گفتم باهات ازدواج میکنم بیشور (با داد)
ادرین: بزار ادمت میکنم(دست مرینتو گرفت)
مرینت:ولم کن
ادرین:گمشو تو ماشین!!!
اریک:مگه نمیبینی گفت ولش کن(مشت زدن تو صورت ادرین)
ادرین:بتوچه ها ...اصلا تو کی هستی که اینطوری حرف میزنی(باداد و کتک)
بعد۵دقیقه کتک کاری
مرینت:مردم کمک کنید این دوتا خرو از هم جدا کنید(باداد) !
مرد ریختن سرشون و با هزار بدبختی جدا شون کردن
بیرشور های میمون عنتر........!!!!!
(خواهرم مراعت کن اینجا خوانواده نشسته
مرینت:تو یکی خفه شو تا نکشتمت که کاری کردی ادرین بهم تجا وز کنه
من: I'm sorry )
مرینت:اریک خوبی بیا این دستمالو بگیر
اریک:ممنون
.
.
#ادرین
وقتی مرینت و دیدم که دستمالو به اریک داد ناراحت شدم و سریع به طرف ماشین رفتم
اریک:کجا میری بی شرف اشغال
ادرین:......
.
سوار ماشین شدمو از اونجا حرکت کردم مرینت قبلا من تا یه خراش کوچیک برمیداشتم زود نگران و ناراحتم میشد ولی الان(پوزخند)
#فلش_بک
مرینت:ادرین بیا قهوه بخور
ادرین:الان میام بزارش رو میز کارم
مرینت:بیا بگیر(پاهاش گیر میکنه به فرش)
ادرین:واعی دستم سوخت (قهوه ریخت رو دست ادرین)
مرینت:وای دستت سوخت چیکار کنم حالا تقصیر من بود بیا این دستمالو بگیر الان میرم چسب پماد سوختی میارم خیلی میسوزه؟(با استرس)
ادرین:قهوتم داغ نبود که حداکثر دستمو بسوزونه (باخنده)
مرینت:خدا بگم چیکارت نکنه منو ترسوندی فلان فلان شده
ادرین:بیا بغلم حالا انقدر غر نزن خانم کوچولو
مرینت:میام ولی بهم نگو خانم کوچولو(بغل کردن)
ادرین:خخخخ(بغل کردن)
مرینت:خیلی دوست دارم
#حال
#ادرین
قرار بود که شب بریم با الیا و نینو دریا
که یهو دیدم گوشیم زنگ خورد
تا اسمشو دیدم جواب ندادم بار دوم زنگ زد جواب ندادم بار سوم
ادرین:چته کاگامی هعی زنگ میزنی
کاگامی:عشقم چرا انقدر عصبی هستی
ادرین:باشع کارتو بگو
کاگامی:میخواستم ببینم رسیدی
ادرین:من دیروز رسیدم
کاگامی:باشه عشقم به سلامت برگردی
ادرین:بای
کاگامی:بای
.
الکی فقط زنگ زده بود بگه اره منم هستم نگرانت
معلوم نبود سرش کجا شلوغ بود که امروز زنگم زده به بهونه ی رسیدن نمیدونم چی توی این دیدم که باعث شکستن قلب مرینت شدم!
پایان امیدوارم لذت برده باشید بای