عشق پر هوس (14)

𝓜𝓮𝓱𝓻𝓲 𝓜𝓮𝓱𝓻𝓲 𝓜𝓮𝓱𝓻𝓲 · 1402/04/28 19:44 · خواندن 2 دقیقه

   

صلام صلام 

چطورین؟چخبرا؟ 

اومدم با پارت 14 عشق پر هوس میتونین بخونین قبلش چن تا چیز بگم 

میدونم خیلی دیر پارت گذاشتم دلیل دارم حالم اااصن خوب نبود حالا میگین توام که هیچوقت حالت خوب نی ولی درک کنید پلیززز🤍 دومین دلیل اینه که ایده نداشتم ایده بدیدددد

موضوع دوم اینه که رمانام خوبن؟ادامه بدم؟ اگه مشکلی هس بگین....بنظر خدم کیلیشه ای و تکراری و بی هیجان شده گفدم ادامه ندم دیگه و ببخشید این پارت کمه قول میدم زود ب زود پارت بدم

عارههه دیگه همین...

------------------------------------------------- 

رفدم توی اتاق خدم شروع ب جمع کردن وسایلم شدم طی اون مدت کلی فکر و خیال و اومد تو سرم 
سرممم درد میکرد و فردا ساعت 3:50 پرواز داریم پ زودتر از بقیه خابیدم 
فردا صب↓ 
ساعت 1:20 بود پاشدم دست و صورتمو شستم و رفدم پایین بقیه هم بیدار بودن یکی داشت وسایلاشو جمع میکرد یکی داشت یچی میخورد ولی آدرین بین بقیه نبود حتما تو اتاقشه پ تصمیم گرفتم برم پیش آدرین
در زدم جوابی نشنیدم،دوباره در زدم:پوفففف بیا‌ تو 
رفدم داخل روی تخت بود و پتو رو تا روی سرش کشیده بود رفتم کنارش نشستمو پتو از روش کشیدم ک گف: 
آدرین:یادت رفته بم دیشب گفتی ب پر و پات نپیچم منم الان این درخواست ازت دارم ولی فک نکنم شنیده باشی چون ی دنده ای!
مرینت:فک کنم برات خیلی سخته 
آدرین:آمممم......میتونم بپرسم چی؟
مرینت:متاسفم نه!
آدرین:عاهاااااا....باشه حالام میتونی بری بیرون اگه کاری نداری
مرینت:اسکل ساعت 1:25 ساعت 3:50 پرواز داریم نمیخای ی حرکتی بکنی ن؟ از بس گشادی🤡
ادرین:اوک 
رفتم بیرون درم نبستم
 

این پارتم تمومید..   

کامنت بیشتر و طولانی تر=طولانی شدن پارتا و کیفیت بهتر رمان 

تنککک🤍

عاححح....درخواستی دارین بگین...

باییی🤡