⚡️عشق هیجانی⚡️ پارت ۱
خب اینم پارت یک 👇🏻
آلیا :سلام مرینت حدس بزن چی شده تو خونه ی قایقی یه مهمونی داریم مهمونی رقص موزی
مرینت:رقص موزی دیگه چه کوفتیه؟!
آلیا :منم نمیدونم ولی جولیکا قراره توضیح بده که چطوری است ولی گفت باید لباس زرد و صورتی بپوشی و خودت دیزاین کن
مرینت:باشه
چطوره؟؟
آلیا : عالی آدرین عاشقش میشه
مرینت:آدرین هم هست ؟! خوبه چرا به من نگفتی
آلیا:چون اگه بگم می ترکی 🥁
مرینت:اوه راست میگی !ولی بازم باید میگفتی حالا طوری نیست
ساعت ۶:۴۵
آلیا:مرینت ۱۵ دقیقه دیگه مراسم شروع میشه بیا دیگه چرا طولش دادی ؟!
مرینت:اومدم خدمتتون
آلیا:خوبه بیا بریم
مرینت:ولی من هنوز ماکارون ها را نپختم
آلیا:باشه ۵ دقیقه دیگه
🎤۱۵ گذشت 🎤
آلیا:بیا دیگه!!!!!!!!!!!!گفتم ۵ دقیقه
مرینت:خوبه دیگه بریم اینم ماکارون ها
آلیا:امیدوارم هیولا یا چنین چیزی به ما برنخوره مگه نه لیدرنت ؟!
مرینت:خخخخخخخخ آره 😃🥁
ساعت ۷:۱۵
کاگامی:بازم دیر کردین ولی طوری نیست
مرینت:واقعا؟!
کاگامی:آره چون زویی و باباش قرار بود تیم فیلم برداری را بیارند البته باباش تخصص داره ولی بقیه قیر از کارگردان سرما خورده اند
مرینت:بابا زویی کارگردانه ؟!
کاگامی:آره به من گفت ولی انگار خودمون کار را باید بکنیم...
ببخشید کوتاه بود من باید برم خداحافظ💟⚡️