بلاخره 📃 پارت 23
سلام سلام من اومدم . کاور جدید چطوره هان ؟ قبلی بهتر بود یا این ؟ تو کامنت ها بگین... این عکس ها هم میفهمین چی هستن :)
گفت : خاک تو سرت 😑 و رفت توی حموم و آب رو باز کرد .... منم قشنگ لم دادم روی مبل و به تلویزیون خیره شدم .. اما سردم شد ... رفتم توی اتاق مری .. گفتم شاید یه لباس داشته باشه اندازه من ........ در کمدش رو باز کردم ولی هیچی نبود ......... در صندوقش رو باز کردم. یه جعبه بود که روش یه نامه بود .. نامه رو باز کردم و خوندم :
آدرین عزیز . من این لباس رو برایت طراحی کردم که شاید روزی در نمایش مد بپوشی . با عشق، مرینت
پقی زدم زیر خنده و در جعبه رو باز کردم ... یه کت و شلوار جین مشکی با یه تیشرت سفید بود که خیلی شیک و خفن بود ... منم که حالم داشت از لباس های خودم بهم میخورد، با خوشحالی پوشیدم و رفتم ادامه ی باب اسفنجی رو ببینم .. شتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تموم شده بود 😑
پس کنترل رو برداشتم و بالا پایین کردم .... ای بابا یه جا نیست قسمت جدید باب اسفنجی رو بده ها اه ...... که در حموم باز شد و مرینت اومد بیرون و گفت : هییییی تو تو اتاق من چیکار میکردی و اینو چرا پوشیدی ؟ هی ببینم نامه رو که نخوندی..؟ نگاهش کردم و لبخندی زدم ..... گفت : ای خدااااااااااااااااا بعد دوید و رفت تو اتاقش ... با یه نم تنه ی مشکی و استین بلند و یه شلوار جین اومد پیشم نشست.. واو خیلی خوشگل شده بود ...
بعد یهو جیغ خفه ای زد و بعد ساکت شد . از جا پریدم و گفت : هییییییییییییییییی چته چی شده ؟
خب تموم شد ببخشید کم بود سعی میکنم پارت های بعد طولانی تر باشه
برای پارت بعد
29 لایک 28 کامنت
ممنونم که خوندید به پست عکس های میراکلسیم هم سر بزنید و اگرم با اون عکسا کاور خواستین بهم بگین :)