ارباب زاده فصل دو پارت ۴
برید ادامه مطلب 👈
از اتاق آدرین بیرون اومدم . یعنی هنوز به یاد مرینت بود هنوز یادش نرفت . از منشی تشکر کردم و به سمت خونه رفتم و گردنبندم رو در آوردم . حالا شدم مرینت واقعی . من مرینتم یه دختره دورگه ای کره ای _فرانسوی . مادرم کره ای و پدرم فرانسویه . تو خانواده ی مادریم یه گردنبد بودش که اگه یه دختری دو رگه بود و فقط شبیه یکی از رگه های پدر یا مادرش بود میتونست از اون گردنبند استفاده کنه که شبیه یه رگه ی دیگش بشه حالا شاید بپرسین که چجوری آدرین تو رو شناخت و چجوری و با کدوم شناسنامه آدرین تو رو استخدام کرد . من قبلاً توی کره زندگی میکردم و چون شبیه فرانسویا بودم از گردنبندم استفاده میکردم . قبل اینکه آدرین بیاد فرانسه و با مرینت آشنا بشه یه روز تو خیابون همو رو دیدیم و خلاصه با هم دوست شده بودیم و اینا ولی من خودم رو مرینت معرفی نکردم سول آه معرفی کردم بعد مدت ها آدرین مجبور شده بود که بره فرانسه و منم به خاطر پدرمم رفته بودم از شانسمم من و آدرین یک زمان پرواز داشتیم و صندلی هامون هم کنار هم بود . وقتی به فرانسه رسیدیم آدرین با مرینت آشنا شد نه با مین سول آه . دلم واسه اون روزایی که منو آدرین داخل کره بودیم تنگ شد .
(فلش بک به زمانی که مرینت و آدرین داخل کره بودن )
مرینت (مین سول آه )
منو آدرین داشتیم به گل های داخل خونش آب میدادیم. نمیدونم چی شد که یه لحظه حس کردم داره بارون میاد . به هوا نگاه کردم ، هوا خیلی صاف و آفتابی بود . به آدرین نگاه کردم داشت منو نگاه میکرد و ریز ریز میخندید و بلهههه کار آدرین خان بود . با جیغ گفتم
+ادرینننننننن خودم تیکه تیکت میکنمممممم
صدای خنده هاش بلند تر شد
+ادرینننننننن
آب رو گذاشتم رو سرد و به طرف آدرین بردمش که یکدفعه یه جیغ خیلی بلندی زد از سرمای آب . شلنگ آبی که داشت به گل ها آب میداد رو آورد سمت من . اون قدر همو خیس کردیم که از موش آب کشیده هم خیس تر شده بودیم .
_ شما چرا اینجوری میکنین
به طرف صدا برگشتیم ، فیلیکس بود . کسی که منو آدرین در حد مرگ ازش بدمون میومد با اینکه پسرخاله ی آدرین بود ولی انگار دشمن خونی هم بودن
(پایان فلش بک )
با صدای در اتاقم سریع گردنبندم رو بستم دور گردنم چون کسی نمیدونست من مرینتم
+بله
......................
در خماری بمانید تا بفهمید آن شخص کی بود 😂
لایک و کامنت فراموش نشه ❤️