آرزو بودن با تو🫧f2 p9

𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 · 1402/04/26 23:46 · خواندن 4 دقیقه

خب گفتم تا یکم نت 🛜دارم پارت بدمฅ^•ﻌ•^ฅ

نیت:مرینت تو وقتی..........(بچه ها اینا چیز اصن مهمی نگفتم و خب خیلی وراجی کردن و خسته شدم)

 

۳۰ دقیقه بعد از زبان مری⭐️

 

خیلی ور ور کردیم و خسته شدیم و........😓

 

الکس:مری ما خسته 😓شدیم میشه بگی کجا بخوابم🛌 

 

من:همون اتاقی 🏠که قبلا بهت گفتم

 

کاگامی:و من کجا بخوابم🏠

 

من: آ آ اگه میخوای میتونی بری پیش الکس بخوابی🌹

 

کاگامی: واییی ممنون🌷🌷

 

کاگامی و الکس خیلی ذوق 🦄کرده بود و الکس دست کاگامی رو گرفت و رفتم تو اتاق و اصن برام مهم نبود میخوان چیکار کنن⚘️(بچه ها فکر بد نکنید کاگامی و الکس فقط خوشحال بودن چون باهمن)

 

لوکا: و آ آ من کجا بخوابم🛌🛌🏼

 

آدرین:طبقه بالا⬆️

 

لوکا: نه خب بگو کجای طبقه بالا🛌🏼 بخوابم⬆️

 

من: تو طبقه بالا راهرو سمت چپ اتاق سوم سمت راست 

 

لوکا: آممم میگم میشه نیت پیشه من پاشه ولی اگه خودش بخواد 🌷

 

نگاه به نیت کردم و نیت گفت:خب من مشکلی ندارم⭐️

 

نیت و لوکا رفتن و......🏃🏻‍♀️

 

آدرین: آممم مرینت من یکم کار 💼دارم میرم تو اتاق کارم یکم کار دارم.

 

من:باشه برو و یک سوال دارم🌹

 

آدرین:چیه🗣

 

من:میگم من یک اتاق جُدا دارم و توهم اتاق جُدا 🏠

 

آدرین: خب♥️

 

من:و من فکر میکردم یک اتاق مشترک داریم 🪭

 

آدرین:خب آره داریم🥳 اگه میخوای میتونیم امشب🌃 اونجا بخوابیم

 

من:چی واقعا خیلی خوب میشه........... آممممم آدرین خیلی اتاق مشترکمون کجاست 

 

آدرین: ۷ اتاق کناریته(اوه عجب خونه ای🏰) 

 

من:آها🍇

 

آدرین: و اینکه شاید یکم دیر بیام🏺

 

من:باشه🥨

 

بعد آدرین رفت تو اتاقه کارش منم اتاق اتاق می‌شماریدم یک صدایه پچ پچی از اتاق لوکا و نیت میومد.🪷🗣     و در زدم 🪻

 

نیت:بیا تو

 اومدم تو و گفتم🗣:سلام.   یکم آروم تر صحبت 🗣کنید اتاق بغلیتون مامان بابام خوابن

 

لوکا:باشه🪷

 

و رفتم بیرون و تا به اتاق مشترک رسیدیم آمممم فکر کنم باید یک اسم دیگه براش پیدا کنیم

 

و وارد شدم خیلی شیک🪻🪻 بود و یک تخت ۲ نفره بزرگ داشت و من رفتم دراز کشیدم و خوابم برد

 

 از زبان نیت⭐️

 

داشتم با لوکا زر زر میکردن که مرینت اومد تو و گفت آروم تر باشیم ما هم آروم تر صحبت کردیم⭐️🥨

 

نیت:اگر خور و پف💤 کنی میدونی چیکارت میکنم

 

لوکا: من به سنش💤 نرسیدم درضم من کی خور پف کردم که بار دومم باشه💤

 

نیت:بِکَپ دیگه🛌

 

و خوابیدیم 💤و صبح وقتی بیدار شدم رفتم آب💦به صورتم زدم و رفتم تو پذیرایی🛋و مرینت رو دیدم آخه مرینت خیلی زود بیدار میشد زیاد تعجب نکردم.

 

🌹از زبان مری🌹

 

نیت اومد تو پذیرایی و نشست مبل رو به روییم و.....

 

نیت:سلام صبح بخیر

 

من(سرد🧊 و بی روح👻):سلام

 

نیت:چیه با من قهری🥝

 

من:آخه من کی با توی بادمجون🍆🍆 آشتی بودم که قهر باشم

 

نیت:یعنی قهری🍆

 

من:نه قهر نیستم الان ازت متنفرم🐾

 

نیت:آها.   مثل همیشه💬

 

آدرین هم بیدار💤شد اومد پیشم نشست🛋 و‌‌‌.....

 

آدرین:شما ۲✌🏻 تا به هم چی میگین

 

من:هیچی💬

 

آدرین:آها❤️‍🔥

 

و ۵۳ دقیقه گذشت و همه بیدار🤞🏻 شدن و صبحانه 🍱هم خوردیم 

 

لوکا:مری پاشو بری.....

 

من:زهر مارو🐍مری بلد نیستی بگی مرینت 

 

لوکا:آها باشه.🦋  مرینت پاشو  لباس 👗عوض کن بریم

 

من:کجا🕯

 

لوکا:یک..............🔦🔦

 

💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎

خب 💐ببخشید کم بود. ولی بچه ها 🌈من پارت های اولم شرایط میزاشتم که مثلا ۱۵ تا لایک.  ولی خب🌹 شما به شرایط عمل نمیکردین🍭 ولی من پارت میدادم ولی الان تا شرایط انجام نشه پارت نمیدم🦋

 

🌈و پارت ۱۰ رو بعد از ۲۵ لایک ۴۳ کامنت میدم🌈

 

🪅و اینکه میتونید منو خورشید صدا کنید🪅

 

🔆آخه من نیک نیمم خورشیده اینو میگم🔆 ꈍᴥꈍ