بلاخره 📔 پارت 22
سلام سلامممم ما اومدیم فقط این پارت منحرفیه مهسا جون موقت نکن 😊 راستی دستتون درد نکنه از ساینس هاب دیوانه حمایت کردین :)
لبخندی زدم و رفتم بیرون واسه مرینت یه دست گل صورتی گرفتم.دسته گله خیلی گرون بود.
ولی اشکالی نداشت
دسته گل رو بردم برا مرینت
نیت بهم گفت: به آقا داره رمانتیک بازی در میاره :) به نیت گفتم خوب مگه چیه ؟ گفت : هیچی ول کن ...عد نیت گفت مرینت حالش خوبه میتونی ببریش
رفتم پیش مرینت و گفتم خوشحال باش که مرخص شدییی
مرینت پرید تو بغلم.بعد با مرینت رفتیم سوار ماشین شدیم. چون من مراقب مرینت بودم میخواستم بک^نمش 😈. رسیدیم خونه مرینت بهم گفت میخوام باهم رابطه داشته باشیم.😋بعد من گفتم : مطمئنی ؟
آدرین تو ذهنش: وای خدا مرسی😋 بعد به مرینت گفتم: چرا از همین الان نداشته باشیم؟
بعد لباسم رو درآوردم رفتم لب مرینت رو بوسیدم هنگام بوسیدن لباسشم دراورم . هردو لخت بودیم. رفتم مرینت رو پرت کردم رو مبل و ک.ر.م.و کردم تو.ک....ص ...ش.. بعد یهو دیدم داره باب اسفنجی میده 🤣🤣🤣🤣
از رو مرینت اومدم پایین ( 😂 ) رفتم باب اسفنجی رو نگاه کنم...وسط باب اسفنجی بودم که یهو برگشتم مرینت رو نگاه کردم . لخت داشت با قیافه پوکر فیس نگام میکرد و گفت:
ئه تمومید👹
برای پارت بعدد :
30 کامنت
25 لایک
یوکی چان : خوب جایی تمومید
merinet :yesssssssss
کاربر 2آنلاین