زندگی ادرین و کلویی (پارت1)

❤🖤zoha🖤❤ ❤🖤zoha🖤❤ ❤🖤zoha🖤❤ · 1402/04/25 16:30 · خواندن 1 دقیقه

سلام من نویسنده ی جدیدم میخام اولین کارم رو با یک داستلن شروع کنم امیدوارم خوشتون بیاد❤❤

ببخشید اگه کم بود

بریم شروع کنیم

کلویی: اه... ادرین بیا با این بچه ها بازی کن اینا تو دست و پامن 

ادرین: باشه... بچه ها بیاید بریم بیرون پارک 

ب: باشههههههه

ا: کلویی عزیزم زود برمیگردیم 

ک: بای بای

 

۱ ساعت بعد

ک: سلام عزیزم چقدر دیر کردی 

ادرین: ببخشید بچه ها دست نمیکشیدن

ک: اشکال نداره 

بچه ها: سلام مامان غذا اماده نیست من گشنمه

ک: نه بچه ها هنوز مونده که اماده بشه

ب: باشه مامان... ما میریم بازی کنیمممم

۲ ثانیه بعد 

یکی از ب:(با گریه) مامانننن خواهرم اسباب بازین رو گرفته نمیده 

ک:  اههههه ادرین بیا به این بچه ها جواب بده من دستام و صدام خراب میشه بیااااا

ادرین اومد...

پایان پارت ۱

ببخشید که خیلی مسخره بود 

🖐🏻🖐🏻🖐🏻