بلاخره 🪷 پارت 20
شاید این پارت رو منحرفیش کنم ..... نمیدونم احتمالا نمیکنممااااا ولی ببینیم در ادامه چی میشود .... 😂
راستی باهاتون یه حرفی داشتم ، من پنجشنبه و جمعه پارت نمیدم :) و اینکه پارت قبل خیلی خیلی حمایت داشت چون فقط من گفتم یوکی چان خوب نیست 😂 حالا من مریض شم هااا صد سال سیاه هیچی نمیگین ! 🥺😂 و راستی
نمیدونم دقت کردین یا نه ولی اسم رمان ( بلاخره ) هستش .. اما (بالاخره) درستش اینجوری هست ... خب خواستم بگم من این کار رو از قصد کردم که یکم به داستان جذابیت بدم :) وای خیلی ور زدم برو ادامه 😂 و راستی، اسم رمان کاملااااا به داستان ربط دارد
یوکی چان : هوفففففف برو ادامه دیگه مخ بدبختا درد گرفت :/
merinet: حالا پارت قبل بخاطر تو معروف شده دیگه شاخ و شونه نکش :/ 😂
دور و برم رو نگاه کردم .. هیچکس نبود جز ، یکی که عقب کوچه ایستاده بود و با حقارت من رو نگاه میکرد . تیر کمونی که در دستش بود، باعث شده بود دستش بلرزه... تیر کمون و ول کرد و فرار کرد .... یک دستمال از خونه بیرون آوردم و زخم مرینت رو باهاش پوشوندم .... یک بوسه رو پیشونیش زدم و گفتم : الان برمیگردم بانوی من ....
و با سرعت جت به دنبال اون رفتم ... وقتی نزدیک تر شدم، دیدم دختره ... خیلی آشنا بود.. چوب دستیم رو زدم زیر پاش و گفتم : پنجه ی برنده و اون یکی دستم رو روش گذاشتم تا فرار نکنه .. اون .. اون کاگامی بود .. ولی امکان نداشت. کاگامی؟ باید همه چیز معلوم می شد .از سوپر مارکت بغل یه چسب نواری خریدم و به خیابون چسبوندمش و گفتم : همینجا میمونی و هیچ غلتی نمیکنی.😡
مرینت رو برداشتم و بردم بیمارستان و گفتم : تروخدا یه کاری بکنیدددد . و برگشتم پیش کاگامی
گفتم : اول بوگو بینم تا کجاشو دیدی؟ گفت : تا وقتی بهم نزدیک شدین :/ تو دلم گفتم : خدایا شکرت ..
گفتم : حالا چرا همچین غلتی کردی هان ؟ گفت : دنبال ادرین آگرست بودم ... پیداش نکردم .... دستمم رفت روی تیر خورد به لیدی مسخره ی تو !
گفتم : بگو بینم با اون چیکار داشتی هان ؟
گفت : هیچی میخواستم تهدیدش کنم !
گفتم : اممم حالا اونو تهدید کن بعدا اون تیرکمون رو از کجا آوردی؟ اما از تو داشتم به خودم میلرزیدم که با من چیکار داره ؟
گفت : از خونه ننم :/
خب تموم شد 😂
امم نمیدونم شاید یکم مسخره شد ولی به هر حال مغسی خوندین 🤪
برای پارت بعد:
23 لایک
32 کامنت
merinet: هرکی بگه تو کامنت ها مسخره بود 🗡️🔪🧛♂️😡 دیگه خودت فهمیدی دیگه...
یوکی چان : وای وای من برم این رو جمعش کنم.