این چیزی غیر جادوئه ؟
پارت ۲
برین ادامه ..
سلام بچه ها چطورین ؟ اومدم با پارت ۲ رمان این چیزی غیر جادوئه . ببخشید دیر پارت دادم . اخه درحال نوشتن دو رمان هستم یکی با ار ام که اسمش روستانشینی در قصر هست و دیگری هم که همینه . ولی خب این پارت طولانیه .
.
.
.
خب دیگه رسیدم خونه بهتره برم بالا ، رفتم درو باز کردم یهو با یک موجود عجیب مواجه شدم بلند جیغ زدم . + آهای از خونه ی من گمشو بیرون ! _ آروم باشید خانم . یاخدا حرفم میزنهههه دیگه دارم قش میکنم وای . به دور و ورم نگاه کردم هرچی دم دستم بود رو به طرفش پرت کردم . ولی خیلی سریع بود همشون رو جا خالی می داد .
_ لطفا آروم باشید من از طرف دانشگاه نورث اومدم . + چی ، واقعیه ؟ اینکه خواب نیست مگه نه ؟ _ نه خانم خواب نیس . + بابت رفتارم ببخشید . _ اشکال نداره حالا میشه لطفا با من بیاید ؟ + بله ، فقط من پولی برای پرداخت شهریه ندارم . _ لازم به هیچ پولی نیست . + اها باشه ....
یهو یک گودال ابی باز شد موجوده داشت میرفت داخلش _ بیاید دنبالم . + نه وایسا اینکه گودال خطرناک یا مرگی نیست که ؟ _ نه خانم . اسمش پورتال هست . رفتیم داخلش وارد یک سالن بزرگ شدیم پر دانش آموز بود واقعا زیاد بودن تا به خودم اومدم دیدم موجوده کلی جلوتره ....
ببخشید کمه کاری برام پیش اومده ۱۰ دقیقه ی دیگه ادامش رو ویرایش میکنم بای راستی لایک و کامنت فراموش نشه شرطی نمیزارم . 😍😍😍