new world🌍p27

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/21 15:25 · خواندن 3 دقیقه

.. 

 

سلام پارت 27 now world امیدوارم خوشتون بیاد❤

ولی هنوز شرط های پارت قبل کامل نشده 😐

 

 

 

 

 

 

مرینت : بغلش کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود دوست نداشتم از بغلش در بیام

آدرین : وقتی که بغلم کرد اول تعجب کردم ولی بعدش منم بغلش کردم خیلی وقت بود که دنبالش بودم و الان پیشم بود برام هیچی مهم نبود که برای چی اومده فقط برام مهم این بود که بعد از چند سال بغلش کردم 

مرینت : وقتی ازش جدا شدم داشت با تعجب نگام می کرد الان باید چی می گفتم  

آدرین : داشتم با تعجب نگاش می کردم که گفت 

مرینت خیلی آروم : چرا بخاطر من همچین کاری کردی چرا بخاطر اینکه زنده بمونم به حرف لایلا گوش کردی و گذاشتی چند سال برای زندگیت تصمیم بگیره

آدرین : تو می دونی؟ ولی چجوری 

مرینت : مایکل همه چیزو گفت هویت واقعی آیریس که لایلا هستش و کاری که تو کردی 

آدرین : چون می خواستم تو زنده بمونی نمی خواستم لایلا بهت صدمه بزنه هیچی برام مهم نبود فقط می خواستم تو زنده بمونی، وقتی فهمیدم کجا کار می کنی فکر می کردم می تونم برت گردونم ولی روزی که می خواستم همه چیزو بهت بگم تو دیگه تو کافه کار نمی کردی و من نمی دونستم کجارو دنبالت بگردم 

مرینت : ولی من اینو نمی خواستم ، نمی خواستم بخاطر من زندگیت خراب بشه 

آدرین : ولی چه فایده ای داره تو دیگه منو دوست نداری ولی من هنوز بیشتر از قبل دوست دارم 

مرینت : نه من هنوز دوست دارم اینجوری فکر نکن تو این سال ها خیلی دلم برات تنگ شده بود من هیچ وقت ازت بدم نمی یومد و همه می دونن که تو بخاطر من همه اون کارا رو کردی و همه می خوان تو رو ببینن 

آدرین با خوشحالی : واقعا هنوز دوسم داری و همه منو بخشیدنم؟ 

مرینت : آره 

( من : آدرین مرینتو می زاره وسط پاهاش و الان رو صندلی نشستن) 

مرینت : آدرین منو گذاشت وسط پاهاش یکم خجالت کشیدم چون خیلی وقته انقدر بهش نزدیک نشدم 

آدرین : اگه هنوز دوسم داری می زاری که

مرینت : هنوز حرفش کامل نشده بود که لباشو گذاشت رو لبام یکم خجالت کشیدم ولی همراهیش کردم بعد از چند دقیقه داشتم نفس کم می اوردم آدرینم ول کن نبود برای اینکه یکم نفس بگیرم یکم دهنمو باز کردم که آدرین از این فرصت استفاده کرد و زبونشو تو دهنم چرخوند 

آدرین : دهنشو یکم باز کرد که زبونمو کردم تو دهنش و گذاشتم روی زبونش 

مرینت : وقتی خواست ازم جدا بشه لبمو گاز خیلی ریزی گرفت 

آدرین: هنوز خوش مزن 

مرینت : خیلی پرویی منتظر بودی وقت پیدا کنی

آدرین : خب مگه من گفتم دهنتو باز کن

مرینت : اگه با تو کل کل کنم به جایی نمی رسم پس هیچی نمی گم 

آدرین : می خواستم اینو بگم یه بار لایلا به زور اومد خونمون مامانم فهمید به فلفل حساسیت داره رفت تو غذاش چند تا شیشه فلفل ریخت و یه بار دیگه هم اومد خونمون مامانم انداختش تو اسید الان باید قیافشو ببینی یه قیافه ای داره و با اون صورتش بنظرش خیلی خوشگله 

مرینت با خنده : واقعا مامانت انداختش تو اسید 

آدرین : آره از چیزی که بود قیافش خیلی بدتر شده 

مرینت : آدرین داشت قیافه لایلا رو می گفت که یهو منشی اومد تو گفت لایلا اومده آدرین رو ببینه حالا اینم شانس منه آخه لایلا الان باید بیاد اینجا 

آدرین : منشی رفت به مرینت گفتم بره زیر میز که لایلا نبینتش

برای پارت بعد 20 لایک و 15 کامنت 

خدافظ