بلاخره 👻 پارت 17

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/04/19 20:09 · خواندن 2 دقیقه

سلام سلام ما اومدیم گفتم پارت بعد رو بدم . راستی، فک کنم یوکی چان دیگه باهام همکاری نکنه .....🤧🥺 اما خیلی سعیم رو میکنم برگرده چون رمان با اون خیلی بهتره 

غذا رو گذاشتم جلوی آدرین و اومدم در رو ببندم که یهو مرد پیک دستمو گرفت و کشید دنبال خودش . سعی کردم فرار کنم اما دستمو و قفل زد ( از این زندانی ها 😂 ) و گذاشت رو موتور . هی استارت زد . روو .... و موتور خاموش شد . دوباره استارت زد . رووووووووو .... و دوباره خاموش شد . هی چندبار زد و نمیشد . منم از فرصت استفاده کردم و پست سرهم جیغ زدم آدرینننننننننن آدریننننننننننننننننننن

از زبان آدرین . اومد مرغ سوخاری رو بردارم و بقولم که صدای جیغ مرینت رو شنیدم . پیش خودم گفتم : وایسا بینم مرینت کو ؟ مرغ سوخاری و گذاشتم تو بشقاب و اومد پاشم یهو دیدم داره فیلم سینمایی جدید باب اسفنجی رو میده محوش شده بودم که گفتم : مرینتتتتتتتتت ای خاک تو سرم . دویدم و رفتم دم در دیدم مرینت منو نگاه کرد و گفت : آدرینننننننننننن کمکم کننننن . موتوریه همون موقع روشن کرد و زد به چاک

قاطی کردم . همین الان بود یه بلایی سر خودم بیارم که یهو گفتم : پلگگگگ زود باش . گفت : آدرین مرینت هویتت رو میفهمه عین یه کممبر خوشگل که تازه میفهمی مزه اش اونقدرم خوب نیست ! صبر کن دارم چی میگم ؟ 😐 ( عین خود آدرینه 😂 ) گفتم : پلگ بترکی ساکت شو و گفتم : پلگ پنجه ها بیرون ( اینگلیسیش رو یادم نی 😂 ) و دویدم دنبال مرینت . از زبان مرینت : داشتم از پشت موتور نگاه میکردم که ببینم آدرین کجاست

اما نبود . یعنی چه غلتی میکرد ؟ خداروشکر موتور خراب بود و آروم میرفتیم ظاهرا دوباره یه چک میخواد . ( خخخ 😂 ) یهو صدای آدرین رو شنیدم که میگفت : پلگ کلوز اوت .... گفتم : یعنی ،،، آدرین کته ؟