new world 🌍p25

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/19 16:34 · خواندن 5 دقیقه

 

 

/ 4 سال بعد /

مرینت : چند سال از اینکه دیگه تو کافه کار نمی کنم می گذره دانشگام تموم شده و من تو این چند سال بهترین طراح مد پاریس شدم آدرین و آیریس هنوز ازدواج نکردن کریسالیس هنوز شکست نخورده و آلیا هنوز اسکرابلا هستش و از وقتی که دیگه تو کافه کار نکردم دیگه آدرینو ندیدم تو این چند سال تونستم به نبودنش عادت کنم تظاهر می کنم فراموشش کردم ولی هنوز دوسش دارم و مامان و بابامم گیر دادن ازدواج کنم 

................. 

آدرین : چند ساله مرینت رو ندیدم خیلی دلم براش تنگ شده یه روز رفتم کافه که دیدم نیست از رییسش پرسیدم گفت دیگه اینجا کار نمی کنه و چند سال بعد فهمیدم بهترین طراح مد پاریس شده و خب منم تو این چند سال یکی از پولدار ترین آدمای فرانسه شدم و رییس یکی از معروف ترین شرکت های جهانم و آیریس هم با بهونه های الکی نگه داشتم که ازدواج نکنیم ولی اینا همش نقشه هستش و من هیچ وقت قرار نیست باهاش ازدواج کنم 

مامانمم به کاری که گفت عمل کرد لایلا رو انداخت تو اسید و دست و صورت، پاهاش کلا خراب شد الان از چیزی که بود زشت تر شده ولی منم برای پر کردن استخر با اسید کمک کردم 

...... 

مایکل : دیگه صبر نداشتم لایلا و الکس جواب تلفنم رو نمی دادن و زدن زیره همه چی من دیگه عاشق مرینت نیستم و حالا که فکر می کنم هیچ وقت نبودم من فقط تا الان یه نفر رو بیشتر از هر چیزی دوست داشتم اونم رایلی بود که قلبشو شکستم ( دوست پسر رایلی مایکل بوده) ولی می خوام برشگردونم و می خوام همه چیزو به مرینت بگم همه نقشه های لایلا و هویت واقعی آیریس اونم حق داره کنار آدرین باشه جفتشون تو این چند سال اذیت شدن هم مرینت هم آدرین و برام مهم نیست که لایلا می خواد باهام چیکار کنه تو این چند سال رایلی رو تعقیب می کردم فهمیدم یکی از دوستای مرینته و اینجوری آدرس خونه مرینت هم فهمیدم ، فهمیدم کجا زندگی می کنه و الان همه چیزو به مرینت و رایلی می گم

 

مرینت : رایلی خونم بود داشتیم باهم مسخره بازی در می اوردیم که یهو یکی زنگ خونه رو زد یکم عجیب بود چون نه چیزی سفارش داده بودیم و نه کسی قرار بود بیاد پس کی می تونه باشه، با رایلی رفتیم درو باز کردیم دیدم مایکله رایلی تا مایکل رو دید تعجب کرد و یه قطره اشک ریخت 

مایکل : رسیدم خونه مرینت رایلی اونجا بود تا منو دید تعجب کرد و یه قطره اشک از چشماش ریخت ولی الان می تونستم هم زمان به جفتشون بگم 

 

مایکل : سلام می تونم بیام تو 

مرینت : اگه باز می خوای اون سوالو بپرسی...... 

مایکل : نه نمی خوام فقط می خوام چیزایی رو بهت بگم که شاید همه چیزو عوض کنه 

مرینت : مایکل اومد تو از رایلی پرسیدم حالت خوبه 

رایلی : خوبم فقط انتظار نداشتم ببینمش 

مرینت : کی ؟ 

رایلی : مایکل

مرینت : تو می شناسیش؟؟ 

رایلی : آره اون دوست پسرم بود 

مرینت : بیا مطمئنم درست میشه

مایکل : اول از همه  رایلی من واقعا متاسفم من هیچ وقت نباید بهت می گفتم دیگه نمی خوام باهات باشم 

رایلی : منظورت چیه؟ 

مایکل : ببین من مجبور بودم پدرم مجبورم کرد که ازت جدا شم گفت اگه ولت نکنم زندگی تو رو کابوس می کنه یه عالمه تحدیدم کرد من هنوز دوست دارم و الان می تونیم دوباره باهم باشیم چون الان دیگه پدرم نیست

رایلی با تعجب : چی واقعا یعنی همش بخاطر پدرت بوده

مایکل : آره همش

مرینت : من الان بر می گردم 

مایکل : مرینت رفت تو آشپز خونه این بهترین فرصت بود که بهش بگم من دوسش نداشتم چون الان فکر می کنه من  100 تا دوست دختر دارم 

مایکل : من برم آب بخورم 

رایلی : باشه 

مرینت : مایکل اومد تو آشپز خونه این یعنی هم زمان با چند نفره

مایکل : مرینت من فهمیدم هیچ وقت دوست نداشتم یعنی داشتم ولی فقط به عنوان دوست من فقط یک بار عاشق شدم اونم رایلی بود 

مرینت تو دلش : پس اشتباه می کردم مایکل زیاد پسره بدی نیست 

مرینت : خوشحالم که رابطه تو و رایلی درست شد

مایکل : ممنون

مرینت : رفتیم از آشپز خونه بیرون که مایکل گفت باید یه چیزی بگم 

مایکل : مرینت ببین من باید یه چیزی بهت بگم ببین مرینت همه اینا راجبه آدرینه

مرینت : ادرین؟ 

مایکل : آره ببین اون هیچ وقت نمی خواست ولت کنه اینا همه نقشه های آیریس بود و اون اسم واقعیش آیریس نیست اون لایلا راسی هستش که تو دبیرستان با تو مشکل داشته اون می خواد تمام ثروت آدرین رو مال خودش کنه اون آدرین رو تحدید کرده که اگه باهاش ازدواج نکنه تو رو بکشه اونم تو روز تولدت که روز تولدت برات یه کابوس بشه آدرین هنوز دوست داره آدرین برای نجات جون تو مجبور بوده این کارا رو بکنه هیچ وقت نمی خواسته با لایلا ازدواج کنه همه رفتارهای بدی که آدرین با دوستاتون داشته همش بخاطر این بوده مجبور بوده لایلا مجبورش می کرده و الان آدرین یه عالمه نقشه داره که از لایلا جدا بشه و دوباره با تو باشه

برای پارت بعد 21 لایک و 19 کامنت

ببخشید دیروز نذاشتم اصلا حوصله نوشتن نداشتم با اینکه کاری نداشتم ولی اصلا حوصله نوشتن نداشتم ببخشید