قویترین جادو بین ما 🪄 ۲

🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 🧃𝑮𝒊𝒕𝒂🍡 · 1402/04/18 14:53 · خواندن 4 دقیقه

پارت«۲»

مامان.اه بسه دیگه هی تو به این این به تو 

بابا.چی کارشون داری بچن 

منم زبونی برا آلی در آوردم و بای بای کردیم رفتیم تو مامان و بابا هم به کارا ی مغازه رسیدن منو نینو هم رفتیم بالا ( میخوای خودتو معرفی کنی / ااااااااا تو دیگه کدوم خری هستی؟/هوی هوی هوییی درست صحبت کنااااا من ندای درونت سالی ام/واه مگه ندای درون هم اسم داره/فوضولیش به تو نیومده خودت رو معرفی کن )

من مرینت دوپان چنگ هستم و ۱۴ سالمه امروز دوره ی ابتدایی رو تموم کردم ‌‌‌‌‌تو مدرسمون منو داداشمو آلیا که مخفف به آلی و معروف به پرتقاله شر های مدرسه ایم و امروز هم یک کاری کردیم که از ۶ کیلومتری ی مدرسه با تیر میزننمون این چولغوزی هم که می‌بینید داداش بنده نینو معروف به نارگیله البته کشف کردم که این دو بشر عاشق هم هستن و من قراره در آینده ای نچندان دور عمه شوم ، منو آلی از بچه گی با هم بزرگ شدیم ما سه تا به جادو خعلی اعتقاد داریم چون یه اتفاقاتی افتاد که معتقد شدیم وگرنه معتقد نبودیم که مثلا یک روز یکی از پسرای مدرسه آلی رو مسخره کرد بعد آلی هم یه چشم غره رفت که پسره ضربه مغزی شد ، یا یک بار وقتی که خونه خالم که ۵ تبقس بودیم رفتیم پشت بوم و من افتادم پایین ولی حتی یک قطره خون هم از دماغم نیومد یا مثلا همین نینو که می‌بینید تو تیم فوتباله و یه بار یه پرش کرد که رو پشت بوم خونه ی مردم افتاد😳 

.هی مری 

-بنال 

.میگم یکم شیطونی کنیم؟ 

- پایتم داداچ 

.به آلیا بزنگ بگو نیم ساعت دیگه پارک باشه 

-چشششش 

رفتمو گوشیمو برداشتم و زنگیدم به آلی که بعد چارتا بوق برداشت 

-الو پشه 

+ها 

-خوبی عخشممم 

+بنال 

-عههههه بی تربیتتت ، خواستم بگم یه رب دیگه پارک باش 

+یک ربببببعععععععععععع ، الاغ خودت میدونی که نمیشه 

-حالا چون تویی بیست دیقه دیگه بیا شیطنت کنیم 

+من برم بای 

دیدم نینو داره بر و بر نگام میکنه ، رومو کردم بهش 

-ها ، چیه ، چرا مثل بز زل زدی به من نارگیل 

.گفتم نیم ساعت نه یه رببععع 

-تو به این پرتقال بگی نیم ساعت ، یک ساعت دیگه میاد ، الان گفتم بیس دقیقه ولی چهل دقیقه دیگه میاد ، آه حالا از من گفتن بود ، من برم یه دوش بگیرممممم 

رفتم دوش گرفتم اومدم خوشکل مشکل کردم 

-ننییننوووووووووووو 

.ها چیه 

- بریم 

.میمردی یواش بگی 

-بلی 

. ایششش بریم 

رفتیم تو پارک جای همیشگیمون که دیدم آلیا داره بدو بدو میاد طرفمون و داد زدم سلااااااااااااااااااااااممممم 

پرید اومد بغلم 

+سیلام عمرم 

.خوبه خوبه ، حالا چیکار کنیم 

-😁 

+بنال نقشت چیه 

-شما فقط سیاهت کنید😁

رفتم دویدم و الکی خودمو انداختم زمین که مثلا افتادم و شروع کردم الکی عررررر زدن 

-عرررررر پام آخ کمک پاااامممم آیییی 

سه نفر دورم جم شدن 

آقاهه سورژه ی شماره ی ۱ : دخترم چی شد 

-هقققق هقققق پااامم 

خانمه سورژه ی شماره ی ۲ : ببینم عزیزم 

و دستش رو گذاشت روی ساغ پام که گفتم آیییییییییییییی و پامو کوبیدم تو صورت سورژه ی شماره ی ۱ یا همون آقاهه (جررررررررررررررررررررررررررر🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😐) 

سورژه ی شماره ی ۱ : آییییی دخترررر آییییییی 

-هققق هقق ببخشید آخه درد دارهههه 

اون دوتا هم دستشون رو گذاشتن رو دلشون هر هر هر میخندیدن که این راجر گند دماغ پیداش شد 

افسر راجر:برید کنار ببینم 

تا چشش خورد به من یه چشغره ی توپ بم رفت و منم یه لبخند تا بناگوشم زدم 

اومد گوشمو گرفت 

راجر : باز که تویی 

..........

این داستان ادامه دارد.... 

____________________________________________ 

خوب این پارتم تمومید😁 

امید وارم خوشتون اومده باشه

برا بعدی ۱۲ کامنت و ۱۲ لایکککک ناقابللللل موخوامممم 😂😂 

خب تا پارت بعد 

بابای👋🏻