امید وارم خوشتون بیاد (ฅ´ω`ฅ) 

اونو گرفتیم معلوم شد یع ادم بی شعور دزد بو فکر کرده بود خونه خالی و میتونه بیاد دزدی اما کور خونده بود 
الکس گفت ای پسفترت 
گفتم خیلی طولش نده زنگ بزن پلیس بیاد ببرتش تا خودم نکشتمش (خیر سرم خوناشامم) 
بعدش اون دزدو با کمک الکس دادیم دست پلیس 
منم گفتم بچها همین نزدیکیان الان میا اگه اومدن خودت درو باز کن
الکس گفت باشه
که یهو زنگ درو زدن
گفتم الکس، کیه؟ 
گفت پسران الان درو باز میکنم
گفتم باشه 
پسرا او مدن الکس در باز کرد 
لوکا از رو تخت پاشد اومد سلام کرد 
گفتم بیاین اتاقتون و نشونتون بدم یه پورتال باز کردم که از توش یه در اومد بیرون درو بلند کردم و چسبوندم به دیوار همه گفتن چیشده بوده! گفتم مهم نیست بعد درو باز کردم توی اون اتاق بزرگ. سه تا تخت بود بهشون گفتتم اتاق هوشمنده پس اگه هرچب میخواین بهش بگین  ادرین گفت چند سالته گفتم 17 گفت منم 19 سالمه  گفتم اهان میدونم( بنزرم یچیزی مشکوک بود چون ادرین انقدر اروم نبود) زنگ درو زدن کفتم نکنه مامان اینان؟ لوکا گفت نه کاگامی عه گفتم اون برا ی چی اومده؟  لوکا گفت  د و س ت د خ ت ر م ه   بعد  گفتم برین بخابین تا کاگامی میاد بالا من هستم. دیدم ادرین وایستاد و گفت من اومممم.....  امممنمنم...... اوووووم هیچی ولشکن و داشت میرفت که جلوش ضاهر شدم اروم گفتم چیه؟  گفت ولشکن گفتم بگو گفت نمیخام بگم.
گفتم هر جور میلته 
گفتم خیله خوب رفتم درو واسه کاگامی باز کردم سلام کردم اتاق لوکا و بهش نشون دادم و رفت تو به ادرین گفتم بیاد تو سالن گفتم چی میخای بگی یه اه سرد کشید و گفت چجوری بگم اوم تا اومد حرف بزنه لوکا اومد گفتم  چیه گفت اومدم چوپک ببرم (پفک) گفتم توی کمد کنار یخچاله گفت باشه برداش و رفت به ادرین گفتم بگو گفت من من........ خب

 ฅ^•ﻌ•^ฅ