قویترین جادو بین ما 🪄 ۱
پارت «۱»
از زبون .... (آد*که یهو دست نویسنده بر روی دهنش قرار میگیرد*/صدات در نیاد وجی /مممهعمهت/چی میگی /*و وجی به دست نویسنده اشاره میکند*/آها ، فقط به شرطی که صدات در نیاد /چشم)
-مامانی مامانی میشه یه داستان بگی
+ باشه قربونت برم من
-آجون داستانننن
٫بیا ببینیم مامانت چه داستانی میخواد برامون تعریف کنه شیطونک بابا
+از دست شما دوتا حالا بشینید تا براتون تعریف کنم روزی روزگاری چهار جادوگر بودن که هر کدام از آنها محارت های خاص خودشون رو داشتن
-مامانی اگه جادوگل باشی ، هر آلزویی که داشته باشیلو میتونی بلاولده تونی؟
+ نه عزیزم
٫اونطوری که دنیا پر از هرج و مرج میشه پسرک بابا
+ خوب کجا بودیم ... آها ، که هر کدوم از اون ها محارت های خاص خودشون رو داشتن و ازش در راه نیک استفاده میکردن تا از دنیا در برابر انسان های ستمگر ( الان بچه از کجا بدونه ستمگر چیه/ وجی ساکت میشی یا با چسب ۱،۲،۳ دهنت رو ببندم/نبابا ۴،۵،۶ /خفههههههههه/اوکیییی) محافظت کنن
- *خمیازه*ولی به نظر من*خمیازه کوتاه*جادو وجود نداره
+ هیچوقت نگو که وجود نداره عسلکم ....
(۱۰ سال بعد)
از زبون مری
بدو بدو به سمت خونه دویدم و داد زدم(علامت مری- علامت آلیا+ علامت نینو.)
-آزادییییییییییییییییییییییی
که به یک نفر برخورد کردم و (۸۹ درصد عشقا اینجوری به وجود میاد😂😂/مری.هیچی نشده پیدات شد که /هردوتون خفه میشین و به داستان گوش میدین/🏳️/مری.🏳️)جوفتمون افتادیم زمین
-آخ ببخشید آقا شرمنده
«(علامت آدری«😁)شما ماگلا ها همتون مثل همید
- چی گفتی
« ماگلا (بچه پرو🤣🤣)
-چه زری زدی به من میگی ماگلا
و به سمتش هجوم آوردم که الی اومد و من گرفت
+چی کار میکنی مری
- این آناناس به من میگه ماگلا
+ ده آخه بلوری تو اصلا میدونی ماگلا چیه
- امممممممم راسمیگیا خوب پرتقال جان تو بگو چیه
+ آخه من چه میدونم
یه دفعه این نارگیل ( داشش رو میگه ) به جمعمون اضافه شد و دستاش رو گذاشت روی زانو هاش و نفس نفس میزد
.شما دوتا ه..ه..ه..ه کجا رف..ه..ه..تید
-نینو این زرده تخم مرغ به من میگه ماگلا میدونی چیه
«خوب من دیگه از خدمتتون مرخص میشم ماگلا ها 😏
و رفت ، خاستم برم از وست جرش بدم که این دوتا خر بزه من رو گرفتن
-هوی خر هوی بز من رو ول کنید اینو از وست جرش بدم
+نینو ولش کن این به من میگه خر
یه لحظه وایسادم و رو به آلی گفتم
-نه عخشم تو خر نیستی بزی داداچ گرامم خره
+خدایااااااا حالا بیخی ، مسابقه بزاریم
- تا خونه ی ما
. نههههههه
- آره یک دو سههههههه
و دویدیم تا جلو مغازه البته با جیغ 😐
+ایول تابستونننننننننننننننننننننننننننننننن
-یسسسسسسسسسسسسس
.یوهوووووووووووو
و هر سه تا پریدم هوا و جیغ کشیدیم
مامان.نیگا نیگا چه سر و وعضی برا خودشون درست کردن نچ نچ نچ نچ
-مامی تابستونه بیخیاللللللللللللللل
+ آره خاله بیخیالللل ، تازه امروز نمیدونی چی کار کردیم
بابا.باز شما سه تا چیکار کردین
قیافه ی من الی نینو:😁البته با چشمای باز
- دیگه خواستیم تلافی ی این ۶ سال رو روز آخری در بیاریم چون دیگه قرار نیست اونجا درس بخونیم مدارس تعطیل شدددددددد
+و قراره بریم دبیرستان و با همیم ایولللللللللل
مامان.آلیا عزیزم نمیتونم قول بدم که با هم باشید
من و نینو با هم همزمان داد زدیم : چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مامان.البته هیچی هنوز تا هفته ی دیگه معلوم نیست
-مامان هرچی بشه من ازین بز جدا نمیشم آیا دیدی چوپانی از بزش جدا بشه
+درددد الاغغغغ
....
این داستان ادامه دارد...
__________________________________________
تمومید😁
اینم از پارت یک
برا بعدی هشتا کامنت بجز کامنتای خودم و ۱۰ تا لایکککک
کامنت نشه فراموش لامپ اضافی خاموش 😂😂😂
بابای👋🏻