دیدار دوباره پارت دوازدهم🗡️🤫

Luna Luna Luna · 1402/04/15 16:18 · خواندن 2 دقیقه

چرا هیچکی نفهمید پارت قبلو به جا یازدهم زدم دهم😂.

_________

سر جام میخکوب شدم و بعد از مکث کوتاهی به طرف صاحب صدا برگشتم...

دو سال...دو سال بود که ندیده بودمش.

عزیز ترین کسم که توی مراسم هاش فقط به ظاهرم اهمیت میداد و رفتار مهربونش ادمو شکه میکرد.

پدرم....

مامان از پشت بابا اومد بیرون و گفت:

_سوپرایز شدیییی؟

_آ....آره....

پدر منو تو آغوش خودش کشید و منم محکم بغلش کردم.

_خب دخترم خیلی وقته ندیدمت بیا با هم بعد دو سال صحبت کنیم...

یهو یادم اومد قرار دارم و وسط حرفش پریدم...

_ببخشید پدر ولی من یه قرار نسبتا مهم دارم میشه بعدا صحبت کنیم؟

قرار نسبتا مهم ؟این چی بود گفتممم؟

_اوهوم باشه حتما.

به ساعت نگاه کردم و فهمیدم اگه الان پیاده برم قطعا نیم ساعت دیر میرسم

_اممم مرینت؟

_بله بابا؟

_حدس میزنم دیرت شده ....

و سوییچ یه ماشینو نشونم داد.

_این سوییچ ماشینیه که دو سال پیش قولشو داده بودم و ماشین هم بیرون منتظرته .

با تعجب به پدر نگاه کردم...چجوری یادش مونده؟

وقتو تلف نکردم و سوییچ رو گرفتم.

_مرسی بابایی من رفتم خداحافظظظظط.

آدرین

توی پارک مرکز شهر نشسته بودم و منتظرش بودم.

به ساعت مچی م نگاه کردم یه ربع گذشته بود و خبری از مرینت نبود منم ماشین نیاورده بودم...

اومدم جای خیابون تاکسی بگیرم که صداشو شنیدم.

_واستا آدرین!

هر طرف رو نگاه کردم ندیدمش و یهو یه ماشین مدل بالا سیاه رنگ اومد جلوم.

شیشه ماشینو داد پایین و دیدم مرینته!

چشمام چهار تا شد چند بار پلک زدم و بازم همون بود!

_میدونم تعجب کردی بشین تا برات تعریف کنم.....!

_________

اینم از پایان این پارت.

بابای مرینت بود و هیچ کدوم هم نفهمیدین.البته حق دارین باباش اصن تو رمان یادی ازش نشده.

چرا می‌گفتین آدرین حالا؟😂

مگه آدرین جای قرار نبوددد؟

رکب خوردیننننن😂🤣

برای پارت بعدی ۲۰ تا لایک!