دیدار دوباره پارت یازدهم🗡️😂

Luna Luna Luna · 1402/04/14 18:55 · خواندن 1 دقیقه

گوگولیا ساری نبودم خسته ی راه بودم از این به بعد فعالیتمون مثل سابقه یاح یاح🗡️🙂

___________

🗡️پارت یازدهم🗡️

گفته بود یک ساعت زودتر....

یعنی باید ساعت ۳ اونجا باشم وااای(خودت گفتی باشه=\)

کمد لباس هامو باز کردم.

حالا چی بپوشمممم؟؟؟؟

دو دستی کوبیدم تو سرم(بچه مون خود درگیره:/)

دختره ی ساده لوح،یه لباس ساده بپوش چه کاریه مگه دوست پسرته؟

از فکرش خجالت کشیدم و از فکر اومدم بیرون.

یه لباس سرمه ای ساده با آستین هایی بلند و حریری در آوردم و پوشیدم.

آرایش مات و ساده ای روی صورتم نشوندم و یه رژ صورتی کمرنگ زدم.

به خودم توی آینه نگاه کردم و لبخندی از سر رضایت زدم.

از پله ها اومدم پایین و اومدم از مامان خداحافظی کنم که با صدایی که پشت سرم اومد سر جام میخکوب شدم....

_چی شده که انقدر خوشگل کردین دوشیزه دوپن_چنگ؟

_________

عزیزان میدونم کم‌ بود ولی جای حساس تموم کنم بهتره.

امروز پارت دوازدهم رو میدم پس سرم غر نزنین=\

بنظرتون چه کسی اینو گفته بود؟

نظرتون رو برام کامنت کنین.