رمان عشق یا هوس p6

Waze Waze Waze · 1402/04/14 17:27 · خواندن 7 دقیقه

اینم پارتی که منتظرش بودید 

 

آدرین: آروم دکمه های لباسش رو باز کردم و با ولع میبوسیدمش......انداختمش رو تخت و خودمم تی شرتم رو در آوردم که با چشمای گرد نگام کرد و گونه هایش داشتن منفجر میشدم از خجالت 


مرینت: داشت با ولع میبوسید منو و دکمه های لباسم رو داشت باز میکرد و انداخت من رو روی تخت و تی شرتش رو در آورد و بدن ورزشیش معلوم شد...داشتم از خجالت آب میشدم که روم خیمه زد و شروع کرد به در آوردن لباسم.....


آدرین: لباسش رو از تنش در آوردم و بدنش سفیدش معلوم شد...... روش خیمه زدم و آروم میبوسیدمش و رفتم سراغ شلوارش.....میخواستم شلوارش رو در بیارم که گفت: درش نیار....


آدرین: چرا؟!!!


مرینت: من که عاشقت نیستم که....اینو که گفتم چشماش گرد شد 


آدرین: با حرفی که زد گفتم: پس چرا الان داشتی همراهیم میکردی 


مرینت: الان مستی و یادت میره چکار کردی 


آدرین: من مست باشم؟!!!...اونایی که دیدی خوردم آب بود....اینا همش برنامه ریزی شده بود....تا تو رو عاشق خودم کنم 


مرینت: اون وقت شدم؟!!! 


آدرین: میشی اما بعد از یک ساعت دیگه 


مرینت: عمرا بزارم....سریع با یه حرکت از زیرش اومدم بیرون و دویدم سمت در که یادم افتاد قفلش کرده 


آدرین: جایی تشریف می‌بردید؟؟...دویدم سمتش و بغلش کردم و به خودم چسبوندمش و گفتم: توروخدا عاشقم باش.....مثل دفعه قبل 


مرینت: دلم می سوخت براش.....تا قبل از اینکه منو ببره...من که پیش الیا و نینو بودم...نینیو می‌گفت: آدرین از موقعی که رفتی وضع روحیش به شدت خرابه و مدام مشروب میخوره....کاش میشد ببخشیش.....وقتی اینا یادم اومد همینطور که آدرین سرش رو گذاشته بود رو سرم با خودم فکر کردم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
‌یکم دیگه برو پایین...قراره جالب بشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مرینت: آدرین 


آدرین: همینطور که سرم روی سرش بود گفتم: جانم❤️ 


مرینت: یه دقیقه منو نگاه کن 


آدرین: برای چی؟! ....تو که گفتی عاشقم نیستی 


مرینت: توروخدا....یه دقیقه یه نگام کن 


آدرین: سرم رو آروم آوردم بالا.....که یه اتفاق غیر منتظره رخ داد
مرینت: با خودم فکر کردم و..................


فلش بک خیلی خیلی خیلی خیلی کوتاه( قبل از اینکه بهش بگه) 
دوران دبیرستان
آدرین: دوستت دارم 


مرینت: با حرفی که زد دلم میخواست بال در بیارم......سرم رو بردم جلو و اونم سرش رو آورد جلو و همو بوسیدیم....این اولین بوسه مون بود......که بعد از چند ثانیه  باهم گفتیم: دوستت دارم ❤️❤️❤️ 


پایان فلش بک
مرینت: گفتم من که عاشقش بودم.....پس بزار یه فرصت دیگه به هر دومون بدیم 


مرینت: سرش رو آورد بالا .....منم لبم رو محکم گذاشتم روی لبش و دستم رو روی صورتش گذاشتم...... 


آدرسن: شوکه شده بودم ....اما بعد از چند ثانیه شروع به بوسیدنش کردم و آروم همینطور که میبوسیدمش 

 گذاشتمش روی تخت  و بوسیدنمون که تموم شد....با تعجب گفتم: چی شد؟!
مرینت: امممم......دوست دارم❤️❤️❤️


آدرین: این که الکی نیس.....دستم رو پنجیر گرفتم و دیدم خواب نیستم.....بهش گفتم: اگر الکی باشه ....این دفعه دیگه میمیرم 


مرینت: آروم بینیم رو به بینیش چسبوندم گفتم: این واقعیه....
آدرین: سریع روش خیمه زدم و با عشق نگاش کردم که سرش رو به معنی بله تکون داد....آروم شلوارش رو در آوردم اما گفت: بزار بعد عروسی....بیا فعلا با هم باشیم اما همینطوری هم خوبه
آدرین: نوک بینیش رو بوسیدمو گفتم: باشه ...


یهو یه صدایی اومد 


آدرین: چی بود؟! 


مرینت: خب گشنمه 


آدرین: الان به پایین زنگ میزنم یه برگر میگیرم با هم میخوریم 


مرینت: دوتا بگیر 


آدرین: خندیدم و گفتم: باشه......زنگ زدم و وقتی تموم شد رفتم کنارش رو دراز کشیدم و بغلش کردم که سرخ شد.....گفتم: چی شد؟!....چرا دوباره مثل گوجه شدی؟!....خجالت میکشی 


مرینت: آروم سرم رو تکون دادم  


آدرین: خجالت نکش....تو الان پیش منی.....نباید از من که خجالت بکشی......آروم نگاش کردم....اونم شروع به نگاه کردنم کرد ...آروم انگشت دستمو رو نوازش بار روی صورتش کشیدم و اومدم ببوسمش که در به صدا در اومد
آدرین: تف تو این شانس....گفتم: بلهههه؟؟
گارسون: غذاتون رو آوردم 


آدرین: صبر کن.......به مرینت گفتم: برو زیر 

 پتو....نمی‌خوام کسی ببینت 


مرینت: به حرفش گوش کردم و رفتم زیر پتو.....بعد از چند ثانیه گفت: بیا بیرون ...غذا بخوریم......سریع اومدم بیرون و اومدم از دستش برگر رو بگیرم که گفت: او لالا....گفتم؛ چرا نمیدی؟!...بدش دیگه 


آدرین: با هم میخوریم...سریع رفتم روی تخت و سینی رو گذاشتم روی پام و برگر رو در آوردم و یه گاز ازش زدم....که گفت: برگر منم بده دیگه...... 


مرینت:  دیدم برگری که گاز زده بود رو جلوم گرفت و گفت: ازش گاز بزن....گفتم: چرا ...اون که دهنیه.....گفت: خوشمزه تر میشه...اونم وقتی گاز منه.....مجبور بودم گاز بزنم...پس از روی جایی که گاز زده بود گاز زدم ...... 


مرینت: وقتی گاز زدم و شروع کردم به خوردن .....خیلی خوشمزه بود......راست می‌گفت .....
آدرین:.........

من برم تو افق محو شم که الان با شمشیر حمله میکنید 

راستی ....برای بعدی 20 تا به بالا