new world 🌍p19

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/13 13:05 · خواندن 3 دقیقه

 

 

آیریس : افتادم تو آب و کلاه گیسم در اومد و آدرین و مامانش منو دیدن 

امیلی : می دونستم این دختره یه چیزی رو قایم می کنه پس حالا معلوم شد تو کلاه گیس می ذاشتی

آدرین : اه چه بد شد با کلاه گیس باز می شد تحملش کرد الان که دیگه هیچی 

آیریس با ناراحتی ( ولی دروغ  ) : خب من مجبورم کلاه گیس بزارم اینجوری بهتر بنظرم می رسم ولی خب الان شما فهمیدین و بنظرتون من قیافه بدی دارم 

آدرین با خشم و اعصبانیت : الان فکر می کنی حرفت رو باور می کنیم معلومه که داری دروغ میگی کلا از حرفات دروغ می باره تو منو یاد یکی تو دبیرستان می ندازی اسمش لایلا راسی بود همه چیزو برای خودش می خواست همش دروغ می گفت با دروغاش همه رو گول می زد دنبال راهی بود که منو و مرینت رو از هم جدا کنه تو هم دقیقا مثل همونی می دونی چیه من خیلی راحت می تونم از دستت برای اینکه منو با کشتن مرینت تحدید کردی شکایت کنم ولی این کارو نمی کنم چون معلوم نیست بعد از شکایت از تو، تو قراره چه بلایی سره مرینت بیاری 

( آیریس از استخر میاد بیرون) 

آیریس : لازم نیست من تو رو یاد کسی بندازم چون من همونم من لایلا راسی هستم همونی که با دروغاش کل مدرسه رو گول زده بود و می خواست زندگی مرینت رو تبدیل به یه کابوس کنه من برگشتم برای انتقام گرفتن از مرینت با یه هویت جدید که بتونم بهش نزدیک بشم و کاری کنم مرینت اونقدری بهم اعتماد کنه که راحت بتونم زندگیش رو تبدیل به کابوس کنم و موفق هم شدم من تونستم کاری کنم مرینت ازت متنفر بشه من تو رو با جون مرینت تحدید کردم و اگه تو راجب به این موضوع چیزی به کسی بگی باید با مرینت خدافظی کنی 

آدرین : باورم نمی شد اون لایلا بود اون این همه مدت خودشو دوست مرینت جا زده بود الان باید چیکار می کردم  چه کاری می تونستم انجام بدم؟ 

آدرین با تعجب : تو... تو لایلایی همونی ( و حالا با داد)  تو زندگی منو و مرینت رو خراب کردی تو از هرچیزی بد تری  من هیچ وقت با تو ازدواج نمی کنم تو فقط.......... 

آیریس : من فقط چی هان ؟؟؟ چیزی نمی تونی بگی هه باشه پس اینو بدون ازدواج با من یا مرگ مرینت ( و بعد سریع از اونجا میره) 

 امیلی  همون طور که صداش می لرزید : آدرین ببین من یواشکی از همه لحظه ها فیلم گرفتم اینا بدردتت می خوره 

آدرین : آره ولی الان باید کاری کنم که اون فکر کنه من باهاش ازدواج می کنم 

امیلی : می خوای چیکار کنی، کاری از دستت بر میاد ؟ 

آدرین : آره ولی الان نه چند سال دیگه می تونم راحت ازش خلاص بشم با همین مدرکایی که ازش داریم

........................ 

مرینت : می خواستم یه خونه مجردی بخرم و اونجا زندگی کنم اینجوری راحت ترم یه خونه نزدیک به دانشگاه می خوام بخرم الان شیش ماه از اینکه دیگه آدرین رو ندیدم می گذره هنوز نتونستم باهاش کنار بیام تظاهر می کنم که خوشحالم ولی از درون نه از درون دلم می خواست پیش آدرین باشم ولی خب اون الان خوشحاله و همین که خوشحاله برام کافیه من همیشه می خواستم خوشحال باشه چه با من چه بی من، بعضی وقتا خیال پردازی می کنم که آدرین پیشمه همون آدرین خوش قلب، مهربون، فداکار و وفادار، شوخ طبع که حتی اگه خودشم ناراحت باشه کاری می کنه که طرف مقابلش خوشحال باشه

 

برای پارت بعد 16 لایک و 10 کامنت 

بنظرتون شغل آدرین چی باشه؟؟؟