آرزو بودن با تو🫧p9(خیلی طولانی)
بچه ها پارت بعد را ☺️پارت آخر باشه 💖یا فصل بعد 🌹را بدم درضم 🎀چون پارت بعدی🌈 پارت آخر و شاید پارت🦋 آخر فصل یک🍬 باشه میخوام ۵۰۰۰ کاراکتر است🫧
از زبان مرینت
( از این پارت به بعد بجای : این علامت را میدم👈🏻 . )
آدرین.یک سوال
من.چیه
آدرین.چرا از هوش رفتی
سرم را انداختم پایین خیلی ناراحت شدم آدرین با دستاش صورتم را آورد بالا
آدرین. تو به من قول دادی هیچی را از من مخفی نکنی
من. خب آدرین من از بچه گی یک بیماری داشتم ولی نه فکر بدی کنی منظورم اینه من وقتی بهم شوک وارد میشه اینجوری میشم.
آدرین:ما که چیزی نگفتیم
من. واییی میگم تفنگو اینا رو هنوز اونجاس بریم بیاریمش
آدرین. دیشب وسایل ها رو آوردیم خونه ولی جواب منو ندادی
من. خب آره شما چیزی نگفتین ولی وقتی تو منو بغل کردی یه حسی بهم دست داد
آدرین. چه حسی
من. آدرین خیلی داری سوال میپرسی
آدرین. حالا جواب بده
من. خب یه حسی بود بزار اینجوری بگم منظورم اینه خوب نبود لباس سفیدم قرمز شه
آدرین. تو که لباست سفید نبود
(بچه ها دیشب وقتی مری و آدری میرن سوار ماشین میشن میرن خونه الکس مری لباس خواب پوشیده بود )
من. بابا منظورم اینه که خوب نیست روز عروسیم یکی به قتل برسه
آدرین.آها
دیدن کاگامی بیدار شده
اومد کنارم نشست و گفت. سلام پصبح بخیر
من. صبح توهم بخیر
آدرین. سلام
من. میگم کاگامی میشه بری الکس را بیدار کنی
کاگامی.حتما
کاگامی رفت و.......................
آدرین. میبینم که کاگامی با مری دوست شده
من. خب آره
از زبان آدرین
دیدم کاگامی و الکس اومدن پایین منم بلند شدم و رفتم مبل رو برو نشستم و کاگامی سمت راست مری نشست و الکی هم سمت چپ مری نشست
من. سلام صبح بخیر
الکس. صبح توهم بخیر
واییییییییییی دیدم مری سرشو رو خم کرد روی شونه های الکس، ،،، الکس هم مری را گرفت تو مغلش
واییییییییییی یکم حسودیم شد
فردا صبح از زبان مرینت
دیشب کاگامی و الکس رفتن خونه منو آدرین داشتی نگاه تلویزیون میکردیم................فیلم تمام شد
آدرین. عشقم من هنوزم نفهمیدم تو چجوری پلیس شدی اصن هر جوره بهت نمیاد
من.نه الان نمیاد ولی من پلیس بودم
آدرین. اصن اون تفنگ تو دست هات اصن بهت نمیومد
من. چی بگم😁آدرین
آدرین. بله
من. من حوصله ام سر رفته
آدرین. میخوای با الکس و کاگامی بریم بیرون
من. آره من برم آماده شم
آدرین. منم برم
آدرین رفت و گوشی اش را جا گذاشت منم دوست داشتم یک نگاه بندازم پس گوشی رو برداشتم و رفتم اتاقم و خیلی سریع آماده شدم و گوشی رو برداشتم و رمزو که آدرین قبلا بهم گفت رو زدم و خطا اومد یعنی چرا آدرین رمزو عوض کرده نکنه اون عاشق یکی دیگه است نکنه عکس از اون عشقش داره
دراز کشیدم رو تخت و رفتم زیر پتو داشتم گریه خیلی بی صدا میکردم
از زبان آدرین
رفتم پایین و منتظر مری بودم خیلی دیر کرد رفتم بالا و در زدم
من. نق تق میتونم بیام تو
یک صدایی از اتاق میومد و فالگوش وایسادم صدای گریه بود رفتم تو کنار مری روی تخت نشستم....
من. نفسم چرا گریه میکنی
از زبان مرینت
آدرین.نفسم چرا گریه میکنی
از زیر پتو اومدم بیرون و گوشیش رو گذاشتم رو پاش و....
من. نفست حتما یکی دیگست نه من
و رفتم بیرون و...
آدرین. چی وایسا عشقم
آدرین دونبالم میومد:چیشه عشقم خب بگو چی شده
آدرین دستم را گرفت:خب بگو چیشده
من. آدرین ولم کن
آدرین.خب بگو چیشده
من.چرا رمزو عوض کردی یک دلیل داره که نمیخوای من بفهمم
آدرین. نه اشتباه فکر میکنی ما به هم قول دادیم هیچی را از من مخفی نکنیم
من. آره ما به هم قول دادیم مخفی نکنیم ولی تو یک چیزی تو گوشیت بود و میخواستی مخفی کنی
آدرین. آمممم خب
من. دیدی برای مخفی کردن یک داری
آدرین. آمممم خب آخه...........................
خیلی نوشتم تا فردا💎