وبلاگ لیدی باگ

.....

های گایز 

امروز اومدم تا خاطرات مشترکمون با میراکلس رو دوره کنیم 

خب باید بگم که... 

اولین روزی که با میراکلس آشنا شدید رو یادتون هست که با اولین قسمتش عاشقش شدین؟🖤

یادتون هست که مستر فو مری و آدری رو برای قهرمان بودن انتخاب کرد؟🖤 

یادتون هست که آدری نمی‌تونست به مدرسه بره؟🖤

دیدار اول مری و آدری رو یادتون هست که مری زود قضاوت کرد؟🖤 

سکانس چتر و بارون رو یادتون هست؟🖤 

راستی ، میدونستید که صداهای رعد و برق تو اون سکانس به معنی ی لرزیدن دل مری بود؟🖤سلول های مغزتون سوخت آره؟ 

یادتونه که تو قسمت دوم کیتی برای اولین بار به کفشدوزدوزی گفت بانوی من؟🖤 

یادتونه که فصل یک تموم شد و لایلای ....... استغفرالله 💔 وارد داستان شد ولی کم رنگ بود؟🖤

یادتونه فصل دو رو که لوکا ژون و کاگامی چان هم وارد داستان شدن؟🖤 

یادتون هست که مری برا آدری جاست فرند بود؟و ما چقدر بهش فحش دادیم؟😂🖤

پایان فصل دو رو یادتونه؟🖤 

یادتونه که تازه قسمت ۲۵ فصله ۲ رو دیده بودیم و بیست و چهار ساعته شبانه روز رو به این فکر میکردیم که آیا قرمانا شکست میخورن یا پیروز میشن و حاکماث شکست میخوره و میراکلس به پایان میرسه؟🖤 

یادتونه فصل سه رو؟🖤 

قسمت بابا گرگی رو یادتون هست که با لحظات مریکتیش ما رو از زمین خارج کرد؟🖤 

قسمت فراموشی رو یادتون هست؟🖤 

مخصوصا سکانس آخرش رو؟🖤 

قسمت کت بلنک رو یادتون هست؟🖤 

من که سرش خیلی عر زدم و گریه کردم شما چطور؟🖤 

مخصوصا وقتی که کت گفت «نجاتم بده» 🖤 

یادتون هست که لایلا عین نوخود پرید تو آش مری و آدری؟😂💔❤️‍🩹 🖤 

یادتون هست فصل سه تموم شد و مری نگهبان شد؟🖤 

یادتون هست که بعد از سه فصل یه فیلم سینمایی اومد به اسم میراکلس نیویورک؟🖤 میراکلس شانگهای رو چی؟ یادتون هست؟🖤

دیگه نگم براتون راجب لحظات آدرینتی و لیدینواریشون.......... 🖤 مخصوصا رقص مری و آدری زیر نور ماه تو میراکلس نیویورک 🖤 

فصل چهار رو یادتون هست؟🖤

یادتون هست که مری افسرده شد؟🖤 

یادتون هست که به آلیا گفت من کفشدوزکم؟🖤 

برا همینه که میگیم یه آلیا داریم که هیشکی نداره🖤

پایان فصل چهار رو یادتون هست که چه آشوبی بود؟🖤 

و باز هم کتی جون به لیدی امید داد🖤 فقط وقتی که گفت «من و تو در برابر کل دنیا» این جملش رو باید با طلا نوشت 🖤 

فصل پنجم که تازه دیدیم😂🖤 

میدونید چرا میراکولریم؟🖤 

میدونید که چرا نمیتونیم میراکلس رو ترک کنیم؟🖤 

چون آدم هاش مارو ساختن🖤 

آدم هاش به ما امید دادن🖤 

به ما یاد دادن که بدون قدرت و لباس های ابرقهرمانی هم میشه قهرمان بود🖤 

چون آدم هاش رو درک می‌کنیم....🖤

با گریه هاشون اشک میریزیم....🖤 

با خنده هاشونن می‌خندیم.....🖤 

با ناراحتی هاشون ناراحت میشیم ولی شما ها رو نمیدونم اما من اینجوری بودم .....🖤 

و درسته که میراکلس تا فصل هفت هشت اینا ادامه داره ولی یه روزی تموم میشه و مارو با خاطراتش تنها میزاره🖤

خلاصه که ما انگار تو میراکلس زندگی میکردیم و با میراکلس بزرگ شدیم 🖤

و آدم های میراکلس از آدم های واقعی برامون واقعی ترن🖤 

بیاین تا آخر عمر میراکولر بمونیم🥲🖤