
نجات زمین P43

سلام ببخشید که دیر این پارت رو دادم کار مهمی برام پیش اومده بود لطفا اول پارت های قبل رو بخونید و بعد این پارت رو بخونید
بریم ادامه مطلب
جنگ بین دو گروه شروع شد صدای اونا خیلی بلند بود همه مردم از چادر هاشون بیرون رفتن اما فقط یک درخت دیدن که داخل لون خالی بود اون درخت در حال رشد کردن بود ریشه های درخت زیر پار مردم رو گرفت هر انسانی رو که اونجا بود برد داخل درخت تا آخر پله خورده بود فیلیکس به اطراف خودش نگاه کرد زیر پاش پر از برگ بود و رو به روی اون ساشا وایساده بود.
ساشا:این درخت رو من به وجود اوردم هیچ راهی نیست که کسی بیاد پیشت فقط من و تو با هم می جنگیم فکر رحم کردن به من رو نکن.
فیلیکس:به تو رحم کنم!خوب می دونم که رحم کردن بهت من رو می کشه!
ساشا:بهتره که مراقب باشی اینجا زمین منه برای تو پر از تله هست.
فیلیکس:نگران خودت باش این درخت خیلی بلنده هوا هم طوفانی هست می تونم از ساعقه اون استفاده کنم فقط بقیه رو کجا گذاشتی؟
ساشا:همه اونا داخل بخش دیگه ای از درخت هستن هیچ راه فراری ندارن پس با کش دادن حرف ها زمان نخر.
فیلیکس:باشه بیا شروع کنیم و سریع به سمت اون رفت اما زیر پاش خالی شد.
ساشا:گفتم که اینجا پر تز تله هست.
فیلیکس داخل دیواره چوبی گیر کرده بود فشار زیادی بهش وارد می شد جاش داشت تنگ میشد.
ساشا:نگو که با همچین چیز ساده ای مردی.
فیلیکس با ساعقه چندتا شکاف بزرگ روی چوب درست کرد و با فشار آوردن به چوب اون رو شکست اطرافش رو برگ گرفته بود برگ ها رفتن سمتش همه برگ ها مثل کاتر تیز شده بودن و با برخوردشون بدنش ضخیم میشد.
ساشا:چرا هنوز جدی نمی جنگی؟ این حملات خیلی ساده هست فکر نمی کنم کسی که به عنوان قویترین استفاده کننده گوی شناخته میشد با همچین حمله هایی بمیره فکر بکن چقدر بهت می خندن.
فیلیکس خیلی عصبانی شده بود تمام فضای اطراف رو ساعقه گرفت برگ ها رو کنار زد و به ساشا نگاه کرد داشت می خندید این عصبانیت اون رو بیشتر کرد از آسمون ساعقه های بزرگی به ساشا حمله میکرد اون همه رو جاخالی می داد چندتا آدم شبیه ساشا از چوب در اومد.
ساشا:به نظرت کدوم ما واقعیه؟
فیلیکس با ساعقه برای خودش یه زره درست کرد و دوتا شمشیر داخل دستاش بود شمشیر ها رو تکون میداد با حرکت شمشیر ها ساعقه هایی پرتاب میشد چند تا از آدم های چوبی نابود شد اما تعداد اونا خیلی زیاد بود همه اونا با هم به سمت فیلیکس رفتن فیلیکس شمشیر ها رو به سمت اونا پرت کرد و به جای شمشیر دو شلاق داخل دستش گرفت شلاق ها رو تکون داد شلاق ها بلندتر شد با سرعت اون رو دور خودش می چرخوند همه آدم های چوبی که به سمتش می رفتن نمی تونستن بهش برسن چون با شلاق ها برخورد می کردن وقتی شلاق ها خیلی بلند شد اونا رو دور خودش چرخوند فقط ۳ تا آدمک مونده بود که یکی از اونا ساشا بود ساشا دست زد و گفت:خوبه حالا جدی هستی.
چاخه های درخت شروع به حرکت کرد فیلیکس داشت تعادلش رو از دست می داد چندتا گیاه از شاخه ها در اومد گیاهان به سمتش حمله می کردن.
ساشا:اون گیاها از گوشت انسان تغذیه می کنن اگر بگیرند تو می میری.
فیلیکس:اشتباه می کنه به بالای سرت نگاه بکن می فهمی که تو بیشتر در خطری!
ساشا بالای سرش رو نگاه می کنه همه آسمون پر از انرژی ساعقه بود.
فیلیکس:من همه انرژی ساعقه خودم رو تموم مدت داخل آسمون زخیره کردم.
از آسمون ساعقه روی سرشون مثل بارون می ریخت چندتا از ساعقه ها به ساشا خورد با اینکه ساعقه ها از انرژی فیلیکس بود ولی این حمله ها به خودش هم آسیب رسوند اونا به هیچ وجه قابل جاخالی دادن نبود.
ساشا روی زمین افتاده بود فیلیکس خودش رو کشید پیش ساشا اون دیگه داشت می مرد حتی نمی تونست حرف بزنه ساشا به فیلیکس نگاه کرد و با خودش گفت:ببخشید ولی این آخرین راه بود تو به فکر برگشت نبودی و تا آخرش می خواستی داخل زمین باشی من مجبور شدم این کار رو بکنم تا مردم هم شورش بکنن و تو مجبور به انتقام باشی من فکر نمی کنم که زمین رو بشه نجات داد پس به مریخ برگرد و زندگی شادی داشته باش ببخشید که آخرین خاطراتمون انقدر بد بود خیلی دوست دارم که بدونی من به تو خیانت نکردم که قدرت رو ازت بگیرم تا آخر عمرت از من این تصویر رو داخل ذهنت داری خداحافظ.
فیلیکس خیلی ناراحت بود و اشکش در اومده بود با اینکه فکر می کرد اون خیانت کرده و می خواست اون رو بکشه اما بازم بهترین دوستش بود درخت کوچیک و کوچیکتر شد تا اینکه همه به زمین رسیدن تنها افرادی که اونجا بودن فیلیکس،کاپیتان ها،ماریوس،الکس،ماری،توکا و نوئل بودن.
اونا پیش فیلیکس رفتن و بلندش کردن.
فیلیکس:ساشا رو خاک کنید.
ممنون که این پارت رو خوندین😘😘