بلاخره پارت 9 + گفتمانی طولانی 🫧
سلامممممممممممم 🍭 چیه کپ کردین نه ؟ نخند بابااااا 😡 هه هه هه شوخی کردم . خب آره دیگه گفتم تا آخر هفته پارت نمیدم ولی تا همین یه دقیقه پیش یک خروار مهمان محترم داشتیم 😂 منم از زیر کار در رفتم الان پیش شمام. راستی مهمونا مشکلی نداشتن ! بدتر از همه دختر دایی 5 سالم بود که برعکس سنش هنوز بچس ! 😂 دستمو کشید دستم یه قرچ داد الان درد میکنه 😂 خب برو ادامه بیخیال 🫡
از زبان آلیا : همینطور که از دست مسخره بازی های نینو میخندیدم، رسیدیم و از اتوبوس پیاده شدم . یک پلنی تو ذهنم داشتم مشتییییی 😂
نمیدونستم چرا دارم واسه ی این دختره ی خنگ اینقدر زحمت میکشیدم :/ ولی خب دوسش داشتم دیگه :)
پلن چیده بودم چهار تایی بریم بیرون ( مری آدری . نینو آلی ) زنگ زدم به نینو گفتم : پلن رو که میدونی ؟ گاف ندی یه وقت ؟ گفت : هااا ؟ چی کا ( برادر به آبادانی ) ؟ گاف چی یه ؟ گفتم : اسکل هنوز خوب نشدی؟ گاف همون سوتیه دیگه . گفتم : آهان نه اوکیه . زنگ زدم به مری
و آدرین و گفتم به مری که بریم بیرون حال و هوامون عضو شه و به آدرین گفتم مری ناراحته بریم بیرون هوا بخوره ....... 💌 وقتی رفتیم بیرون برنامه داشتیم با نینو................. ( بعدا میفهمین 😂 ).... قرار شد روی رود سن که آندره هم اونجاس بشینیم و بستنی بقولیم . ( شیکمو ها :/ )
مرینت رسید . آدرینم رسید . منو نینو هم که با هم رفتیم . آدرین ناراحت بود . نگاش کردم و گفتم : چی شده ؟ گفت : بابام نمیذاره خیلی بیام بیرون ... بهش اصرار کردم کلاس فوق برنامه داریم تا گذاشته بیام :( گفتم : ول کن بابا بابات که نمیفهمه خره ! آدرین : ها چی گفتی ؟ - هیچی میگم اگر بفهمه من خرم 😁 اومدیم برنامه امون رو با نینو اجرا کنیم که برناممون ....
خب the end عزیزانممممم . ببخشید کوتاه بود.... بای بای
چائوووو