آرزو بودن با تو🫧p5
بچه ها من فردا میرم مسافرت و شاید دیر بدم
از زبان مرینت
خیالم راحت شد....
الکس:خب بیاین تو
رفتیم تو و روی مبل نشستیم
الکس:میگم من برنامه بریزی
آدرین:خب بریز
الکس:نه من میگم مهمان ها را دَوَت میکنم و میگم هر پسر با یک دختر برقصه
من:وایسا تو میخوای با کی برقصی
الکس:آممم خ آم
من (ترسیده):نکنه که تو هنوز با کاگامی
هستی آرام آرام رفتم عقب و گریم گرفت و رفتم تو اتاقم
#از زبان آدرین#
من به تو میگن برادر خواهرت قلبش شکسته نمیخوای بری دنبالش
الکس:آمممم خب نه
من:واقعا که خواهرته از طرفه تو ازش عذرخواهی میکنم ولی یچیزی
الکس:چیه
من:تو با کاگامی کات نکردی
الکس:تو از کجا میدونی تو اونو میشناسی
من:تو این دو ماه هرچی اتفاق می افتاده مری به میگفت
رفتم بالا در زدم مری
مری:بیا تو
آمدم تو کنار مری روی تخت نشستم مری زیر پتو داشت گریه میکرد پتو رو زد کنار و نشت کنارم و اومد بغلم اشک هاشو پاک کرد و از بغلم بیرون آمد.......
من:الکس معذرت خواهی کرد
مری:آهان
مو هایی که روی صورتش بودن را کنار کشیدم و یک بوسه کوچکی رو لبش زدم
_________________________________________________
#فردا در کلیسا از زبان مرینت#
من:با اجازه بزرگتر ها بله(🤣🤣🤣)
________________________________________________ ۱روز بعد از زبان مرینت
تو خونه بودم الکس تو اتاق داشت با تلفن حرف می زد
منم تو حال داشتم نگاه تلویزیون میکردم که صدا در آمد رفتم درو باز کردم آدرین بود
آدرین پرید بغلم:مری تالاری که گرفتیم رو به ما تحویل دادن فردا ما میتونیم مراسم عروسی بگیریم
از بغلش بیرون آمدم.
من:چرا بیرونی بیا تو
________________________________________________
#فردا صبح از زبان مرینت#
از خواب بیدار شدم و خیلی خسته تو رخت خواب ماندم و یکی در زد
من:بیا تو
آدرین بود بلند شدم اومد کنارم یک بوسه کوچکی رو گونه هام زد.
آدرین: چرا آماده نشدی باید بریم آرایشگاه بعد باید برین عکاسی
من:واییی یادم رفت
آدرین رفت بیرون و من آماده شدم آمدم بیرون و رفتم اتاق الکس و دیدم خوابه رفتم بیرون و با آدرین سوار ماشین شدیم و رفتیم آرایشگاه خیلی گرون بود
۲ ساعت بعد از زبان مرینت
وایی خیلی خوشحال و خوشگل شدم و لباس عروس خیلی گرون هم پوشیدم آدرین آمدم تو آرایشگاه و...
آدرین:خیلی خوشگل شدی
من:توهم خیلی خوشگل شده
من:ممنون حالا بریم
سوار ماشین شدیم و.....