یادداشت های روزانه موسیو آگراست

SΔLIN SΔLIN SΔLIN · 1402/04/08 16:31 · خواندن 3 دقیقه

پارت یازدهم

... دختر کفشدوزکی و گربه سیاه از اون چیزی که فکر میکردم، بهتر عمل کردن. اونا با سنگدل و لشکر هیولا های سنگیش مبارزه کردن و متاسفانه موفق شدن. و نهایتاً آکومای اون رو آزاد کردن. 

اما خب، به هر صورت سنگدل بیشتر یک آزمایش بود تا یک حرکت جدی. 

من برای حرکت های بعدی برنامه ریزی بسیار منظمی انجام دادم. یک لیست از احساسات منفی مختلف و شرور هایی که با اونها میتونم خلق کنم آماده کردم، تا در صورت شکست هر کدوم از اونها بتونم به سرعت شرور دیگه ای رو خلق کنم. این لیست به شکلی طراحی شده که هر شرور، قوی تر از شرور قبلی باشه. پس هر شروری که خلق کنم، قدرت بیشتری از قبلی خواهد داشت...

... متاسفانه مشکل ذهنی ای که برام پیش اومده هم جدی تر از اون چیزیه که فکر میکردم. در طول روز مکرراً دچار حملات عصبی میشم؛ و هم چنین متوجه شدم که به غیر از «گابریل بده» و «گابریل عوضی» یک گابریل دیگه هم در ذهنم وجود داره؛ اسمش هست «گابریل خوشحال». به نظر مسخره میاد ولی همین گابریل خوشحال باعث شد موقع حرف زدن با آدرین کنترل خودمو از دست بدم و به آدرین پیشنهاد رفتن به شهر بازی و بستنی خوردن رو بدم. هر چند مجبور شدم بعداً به آدرین بگم که حواسم نبوده چی دارم میگم، اما با زدن این حرف به آدرین احساس کردم که اون از من ناراحت و ناامید شده. 

واسه همین تصمیم گرفتم که بهش اجازه بدم به مدرسه بره. به هر حال نمی‌خواستم که پسر عزیزم از من متنفر بشه...

... نگرانیم از وضعیت ذهنی خودم باعث شد یک تغییر کوچک در برنامه های روزانه ام بدم. به ناتالی گفتم که برای روز بعد از نمایش مد، یک وقت روانکاوی هم برام بگیره. ولی حس میکردم که این مشکل ممکنه بخاطر استفاده از معجزه‌گر باشه، و از اون جایی که دفعه قبل صحبتم با نورو ناتموم مونده بود، احظارش کردم تا باهاش صحبت کنم:« نورو، تو دفعه پیش میخواستی چیزی به من بگی، حالا به من بگو آیا چیزی هست که بهم نگفته باشی؟»  

نورو با پریشونی شروع کرد به توضیح دادن:« راستش ارباب، معجزه‌گر هاکماث برای این طراحی شده که احساسات مختلف افراد رو برای اونها تبدیل به قدرت کنه، اما اگر فقط از یک سری احساسات خاص مدام استفاده بشه، می‌تونه باعث صدمه دیدن کاربر معجزه‌گر بشه... ولی...» 

_ ولی چی نورو؟

_ ولی من سر در نمیارم، چون شما تا الان فقط یکبار از معجزه‌گر استفاده کردید، پس قاعدتاً نباید اثراتش الان در شما بروز کنه...

_ پس چرا این مشکلات ذهنی و عصبی داره برام اتفاق میوفته؟

_ خب... حدس من اینه که چون شما دارین در راه مسائل شخصی ازش استفاده میکنین...

_ دهنتو ببند موجود پست! بهت گفته بودم که حالا من ارباب تو هستم و هر جور میل داشته باشم از تو و معجزه‌گرت استفاده میکنم! و برای رسیدن به هدفم، از هیچ، تکرار میکنم، از هیچ کاری فروگذار نخواهم کرد!

_ ب... ب... بله... سرورم...

_ حالا هم از جلوی چشام گمشو... کلی کار دارم. باید برای نمایش مُد فردا آماده بشم...

 

« تا بعد »