دیدار دوباره پارت نهم✨

Luna Luna Luna · 1402/04/07 18:38 · خواندن 2 دقیقه

پارت نهم✨

_هی سلام رفیق چی شده بهم زنگ زدی؟

........

_درسته من بدترین مشاور دنیام ولی مطمئنم جواب میده.

در حالی که داشتم آبمیوه میخوردم جوابشو دادم.

_چطور ؟خودت که میگی بدترینی.

_چون خودم الان سر قرارم.

با شنیدن حرفش آبمیوه پرید تو گلوم و به سرفه افتادم.

بعد خوردن یکم دیگه از آبمیوه م سرفه م بند اومد.

_چییییییی؟چجورییی؟کی هست حالا؟

_اونشو خودت میفهمی.

_ای بابا تو هم که.

_کارایی که بهت گفتم و انجام بده خب؟ *باشه عزیزم الان قطع میکنم*

فعلا خداحافظ

_هممم باشه خدافظ.

عجیب بود که سر قرار باشه حتی صداشم شنیدم که بهش گفت عزیزم.

واقعا تعجب اوره

رفتم تو صفحه پیامای مرینت و بهش پیام دادم.....

﴿مرینت﴾

داشتم لباس برای خودم میدوختم که صدای موبایلم در اومد.

با دیدن پیام به قدری تعجب کردم که جیغ کوتاه و آرومی کشیدم و خداروشکر مادرم نشنید.

یعنی چی ؟

امکان نداره.

چه فکری تو سرشه؟

پیام↓

سلام مرینت.فردا یا پس فردا وقتت آزاده ؟میخوام همدیگرو ببینیم.

اون عوض شده؟وقتی که با هم بودیم هم اینجوری انقد راحت حرفشو نمیزد.

واستا ببینم.مگه من شمارشو بلاک نکرده بودم؟واستا این شماره قدیمیشه.

عجب گیری کردیما.

هوففففف ولش کن بذار جوابشو بدم ببینم چیکارم داره.

__سلام فردا ساعت ۴ وقتم خالیه.

هنوز یک دقیقه نگذشته بود که جوابمو داد.

_عالیه پس توی کافه همیشگی همدیگه رو میبینیم....

عجب خیلی مشتاق به نظر میرسه.

منتظر نظرات و لایک هاتون هستم🙂❤️

در ضمن کاو چطوره؟.