وبلاگ لیدی باگ

                              برو ادامه مطلب

سلام سلام قشنگا 

خوبین؟چخبرا؟ 

اومدم با پارت 11 عشق پر هوس پس برید بخونید....

     -----------------------------------------------------------------

از  زبون آدرین
وقتی که مرینت گفت منم عاشقتم ی حس خیلی خوبی بهم دست داد....این عشق ی طرفه نبود...اونم دوسم داش.....از خوشحالی زیاد بغلش کردم...‌.مرینت تو بغلم راحت بود.....‌
از زبون مرینت 
عاشقش شدع بودم...دوسش داشتم با تمام وجودم میخواستمش....ولی یکم عحیب بود..تو دانشگاه باهاش همش لج بودم....وحالا عاشقش شدم و براش هر کاری میکنم....
برای همین در همون حالتی که تو بغلش بودم گفتم:
مرینت:آدرین
آدرین:جونم....
مرینت:یکم عجیب نیس که دشمنم شدع عشقم؟!...
آدرین:شاید یکم....مرینت من فک نمیکردم توام دوسم داشته باشی...
مرینت:منم فک نمیکردم توام منو دوس داشته باشی....
هر دو با هم:دوست دارم.....
خودمو از بغلش بیرون کشیدم که گفت:مگ تو بغل من بهت بد میگذره که از بغلم اومدی بیرون؟....
مرینت:نع...نع فقط میخواستم ی چیزی بهت بگم؟.....
آدرین:بگو....
مرینت:میگم که....
دیگ حرفمو ادامه ندادم‌...
آدرین:چی میگی؟
مرینت:هیچی ولش کن....
آدرین:یا میگی یا.....با کمی مکث:یا قلقلکت میدم...
نذاشت ادامه حرفمو بزنمو شروع کرد به قلقلک دادنم منم که قلقلکی برا همین دستمو محکم زدم تو بینیش طوری که داشت از بینیش خون میومد.‌‌...
مرینت:آدرین خوبی؟...ببخشید
آدرین:آرع خوبم....
رفتم براش ی دستمال آوردم تا خون بینیش رو بند بیارع..ولی فایدع نداشت‌‌.....برا همین گفتم بیا بزیم دکتر......
آدرین:نع نیازی نی خونش بند میاد...
مرینت:لااقل بیا برو تو دستشویی بینیتو بشور همه خونی شدع....
آدرین:باش....
رفت تو حموم و بینی و صورتشو شست...و بعد خشک کرد....
چند دقیقه بند خونش ب سختی بند اومد ولی بینیش در میکرد و یکم کبود شدع بود‌....
صدای زنگ در اومد....بقیه از لب دریا برگشته بودن....آدرین تو اتاق من بود و با اون بینیش حالا باید بگه چطوری بینیش اینطوری شدع...واییی خداااااا 
رفتم در و باز کردم و سلام کردم به همه‌......

خب خب این پارت هم تمومید...

بخاطر تاخیر دلیل داشتم چون وب خیلی شلوغ شدع و من سعی کردم وقتی شلوغی برطرف شد پارت جدید و بزارم ولی دیدم خیلی دیر میشه بنابراین امروز گذاشتم....

تا پارت بعد کامنت و لایک و منفجر کنید...💥

فعلا بای