آبی به رنگ چشمان تو 💙💎p4

🎼𝖋𝖆𝖓𝖙𝖆𝖘𝖙𝖎𝖈🎧 🎼𝖋𝖆𝖓𝖙𝖆𝖘𝖙𝖎𝖈🎧 🎼𝖋𝖆𝖓𝖙𝖆𝖘𝖙𝖎𝖈🎧 · 1402/04/06 10:55 · خواندن 3 دقیقه

صبح شد.... 

داشتم میرفتم به محل  مبارزه من با شاهزاده

ماده بودم که مبارزه کنم. 

آدرین: من نباید ازش ببازم. یکدفعه زیبایی اون دختر حواسم رو پرت کرد و من شکست خوردم. 

مرینت: من تونستم شاهزاده رو شکست بدم. باورم نمیشد.  شاهزاده گفت: همراهم بیا و من رو به اتاقش برد. 

من تا الان تحت دستورات ملکه فرانسه بودم. شاهزاده بهم پیشنهاد داد برای اون کار کنم. 

برای مثال: ماموریت هایی که اون بهم میده رو انجام بدمـ. 

از فردا باید کارم رو شروع میکردم. 

وسایلمـ رو جمعـ کردم. 

صبحـ شد..... 

وسایلمـ رو برداشتمـ و به اتاقـ جدیدمـ رفتمـ. 

از هم اتاقیمـ همـ خداحافظیـ کردمـ.

وقتی رفتم پیشـ شاهزاده  ببا یکـ صحنه  وحشتناکـ مواجه شدمـ. 

توی اتاق شاهزاده همون پسری که نقاب  سیاه داشت و  به من کمکـ کرده بود نشسته  بود  اازش پرسیدم شاهزاده کجاستـ اون گفت همین جا. 

شک کردم که اون شاهزاده باشـه 

گفتم نکنه تو شاهزاده هستیـ 

گفت درسته. 

کامل شوکه شده بودمـ. 

اون رفتارهای بد رو چیکار کنم 😥

بعد زانو زدمـ و از شاهزاده طلبـ ببخشـ کردم. 

خوشبختانه  ککه من خیلی خوشبختم شاهزاده من رو بخشیدند. 

Samin:(که خودمم) آخیش ببخشیدشـ 🙂

مرینت: تو خودت داستان من و اون رو ایتطوری کردی صبر کن الان میدونم باهات چیکار کنم  . 

Samin: غلط کردم فقط میخواستم عاشقانه باشه. توروخدا بس کن داستان رو تعریف کن بعدا با هم یک دعوا حسابی میکنیمـ. 

مرینت: من که میدونم میخواستی من رو اذیت کنی خب مهم نیست. 

مرینت: داشتم میگفتم. رفتم توی اتاقم.  فردا ساعت ۷صبحـ بود شاهزاده من رو احضار کردند برای یک ماموریت. 

Samin: چقدر کلاس میزاری.،  احضار کی باشی تو مگه 😑😂

مرینت: 😜 بریم سراغ داستان

 

ماموریت ابن بود بفهمم چرا یک جوشانده را هر روز به شاهزاده میدن. 

انچه خواهید دید: اون جوشانده برای یک بیماری هست.  برای یک بیماری ارثی. 

چطور جرئت  کردی به پرونده و اسناد شاهزاده  دستـ بزنی. 

الان با دستای خودم تو رو میکشمـ. 

ببینم چیکار میکنید.  چند تا لایک و کامنت میزارید.  اگه 6لایک و 8کامنت بشه پارت بعدی رو هم امروز میزارم. 

دوستتون دارم بای 😍😘💕💞😍😘💞