بلاخره 🌭 پارت 7

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/04/06 10:39 · خواندن 2 دقیقه

سلامممم خدمت همگی . ! 😎( لگد به در و وارد شدننن ) از این به بعد میخوایم داستانمون رو خوشگل تر و باحال تر کنیم و راستی کاورم هم درست شد مرسی از همه 💖🎁

از زبان آدرین : دوباره دوباره پیش مرینت 😎😎آخ جوننننن 🤣🤣😂😂( کاش تو کارتونم میگفتی آخ جوننننن )مرینت : نمیدونم چرا داشت کم کم خوابم میگرفت . هاااااااااااااااااااااااااااااا (خمیازه است .. خودمم دارم خمیازه میکشم 🤣) حالا چرا بد باشه یکم بخوابم ها ؟ هااااااا اره یکم میخوابم بعد پامیشم . از زبان آلیا : تا دیدم مرینت خمیازه کشید، فهمیدم اون چای خواب آور اثر کرده ( اونجایی که با آدرین میخواد برقصه یادته گفت داشتم چایی میخورم ؟ اون چاییه ) خب پس داره میخوابه ! یوهو . نینو پاشو برو کارتو بکن ! 

از زبان نینو : واییییییی همه کار های سخت باید بیفته به من ؟ هوففف باشه میرم . آلیا بهم گفته بود به صندلی آدرین اینا از قصد بخورم که مرینت تکون بخوره سرش رو بذاره رو شونه آدرین . ( مسخره است نه ؟ 🤣) رفتم نزدیک صندلی مرینت اینا و گفتم : وای سرم داره گیج میره.الکی پام رو چرخوندم و با مخ رفتم توصندلیشون . البته از قصد نه واقعا پام پیچ خورد. واییییییی پام . مرینت رو نگاه کردم که قشنگ یه پیچ خورد و سرش رو گذاشت رو شونه ی آدرین . آلیا : هی کارت بد نبود بگیر بشین چلمن . آدرین : دیدم مرینت سرش رو گذاشت رو شونم و خرررر و پف کرد . وای منم خوابم میاد مگه چی خوردم ؟ ولش کن منم میخوابم ......  . سرم رو روی سر مرینت گذاشتم . آخ چه حالی میده .

خرررررررر و پف ... از زبان آلیا : یه نگاه بهشون کردم . آخ نقشمون گرفت . خب امیدوارم واسه نقشه بعدی اماده باشن ! 

خب این پارتم تموم شد ببخشید کوتاه بود باید جایی برم استرس داشتم سریع پارت دادم بایییییییییی وای بدبخت شدم دیرم شددددد