رمان عشق یا هوس p1
کامنت و لایک یادت نره💜
رمان عشق یا هوس p1
مرینت: داشتم از دانشگاه برمیگشتم خونه و از داستانی که با
آدرین داشتم ..فکر میکردم و فقط لوکا درکم
میکرد....همینطور که داشتم میرفتم یه دفعه یک ماشین اومد و جلوم رو ترمز زد و یک نفر بود به همراه راننده و یکی دیگه اومدن سمتم
یکیشون بیهوشم کرد و پارچه سیاه رو کشید رو سرم و دیگه نفهمیدم چی شد........
آدرین: واقعا من نمیخواستم اینکارو کنم ...من عاشقشم و با تمام وجود میخوام فقط مال خودم باشه
مرینت: چشمامو باز کردم و تو یه اتاق بودم....اتاقش خیلی برام آشنا بود...که یک دفعه تو ذهنم جرقه زد و فهمیدم اتاق آدرینه.....چرا منو آورده اینجا.... نمیخواستم دیگه برگردم پیشش.....
آدرین: نمیدونستم بیدار شده اما یک دفعه دیدم یه صدایی اومد
رفتم سریع طبقه بالا و دیدم داره در رو به زور باز میکنه...بعد از چند دقیقه اون صدا متوقف شد ....آروم رفتم در رو باز کردم و دیدم میخواد از پنجره فرار کنه اما پنجره ها قفل بودن
مرینت: هر کاری کردم نتونستم نه پنجره رو باز کنم و نه در رو
که یک دفعه وقتی داشتم پنجره رو سعی میکردم باز کنم آدرین در رو باز کرد و اومد تو و بهش با گریه گفتم: چرا منو برگردوندی....چراااااا......من عاشقت نیستم کله موزی بی مصرف.....ولم کن....
آدرین: من به این جذابی و قشنگی ...که همه دخترا واسم غش میکنم
مرینت: بعد اینکه اشکامو پاک کردم آروم گفتم: تو روحت
آدرین: بله؟؟
مرینت: اوخ🙄....مثل اینکه شنید
آدرین: .... ولش کن اصلا... اما نمیخوای بری حموم.....دو روزه که بیهوش بودی
مرینت: جاننننن....دو روز؟؟؟؟..... تو ذهنم: اما خیلی دلم حموم میخواست....اما بهش گفتم: عمرا کسی برات غش کنه.....کله موزی
آدرین: همینطور که داشتم میرفتم بیرون یه فکری به کلم زد
آدرین: خودمم دلم حموم میخواست ....زود رفتم تو یکی از اتاق ها و رفتم حموم و دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتم....اما قبل اینکه از اتاق برم بیرون بهش گفتم: .....
خب خب به نظر میاد داستان باحالی در پیش داریم....
پارت بعد هم امشب میزارم
فعلا 👋👋