نجات زمین P38

kastel kastel kastel · 1402/04/04 12:11 · خواندن 4 دقیقه

سلام به همگی لطفا اول پارت های قبل رو بخونید بعد این پارت رو بخونید ممنون بریم  ادامه مطلب

انرژی دور بدن ماریوس پیچید اون قفل شده بود فشار روی بدن اون داشت بیشتر میشد که از یه جای دیگه سر در اورد.

کاگویا:بازم با جادوی زمانه مزاحم من شدی اول باید تو رو بکشم و به سمت ماری میره.

فیلیکس:نیازی به زنده گرفتنش نیست به قصد کشد بهش حمله کنین.

از همه جهت ها به کاگویا حمله می کنن اما اونم همه انرژی رو جمع می کنه و دور خودش رو می پوشونه.

فیلیکس:صبر کنید آخرش مجبور از اونجا بیاد بیرون تا اون موقع همه افراد فراخوان میان.

بعد از چند دقیقه کاگویا از زیر زمین پشت ماری در میاد دستش رو می بده تا بکشتش اما دوباره ماری غیب میشه و از یه جای ظاهر میشه.

ماریوس:چطور آن کار رو می کنی؟

ماری:آینده رو می بینم برای همین می دونم می خواد چکار بکنه و زمان رو برای کسی که بهش حمله میشه تا مقدار کمی بر می گردونم وقتی زمان برگرده اون جایی که قبلا بوده ظاهر میشه البته یه شرایطی داره من نمی تونم وقتی اون جایی گیر کرده زمان ر و برگردونم یا وقتی کسی آسیب دیده می تونم زمان رو برگردونم ولی فقط جای اون تقییر می کنه اما اون حالش خوب نمیشه می تونم یک نفر رو فقط یک بار زنده کنم و اگر کسی بدنش کامل نباشه(مثلا نصف شده باشه)نمی تونم اون رو زنده کنم چون دیگه جسمی نمونده که روح بخواد باشه کاگویا یه حصار از انرژی درست کرد که حواس ما رو پرت کنه بعد زمین رو کند و از پشت من در اومد.

مردم المانتس با لباس نبرد نزدیک میشدن.

فیلیکس:خوبه تا اونا بیان باید معطل بکنیمش.

آروین یک دیوار دور کاگویا درست می کنه کاگویا سعی می کنه خرابش کنه اما هر چقدر که خرابش میکرد دوباره خاک جاش رو می گرفت و درست میشد.

آروین:نمی تونم بیشتر از این جلوش رو بگیرم دوز دیوار رو بگیرید یک سوراخ ایجاد می کنم از داخل سوراخ بهش ضربه بزنید.

همه سریع میرن دور دیوار جلوی هر کدوم یک شکاف درست میشه و همه یک توپ از قدرتشون رو به سمت کاگویا می فرستن کاگویا راه فراری نداره سعی می کنه با انرژی سیاه جلوشان رو بگیره ولی دیر عمل می کنه و همه توپ ها بهش می خورن و انفجار بزرگی رخ میده همه دیوار دور کاگویا برای انفجار خراب میشه و هر کس که دور دیوار بود برای انفجار به عقب پرت میشه دود اطرافشون رو گرفته بود.

فیلیکس:همه حالتون خوبه؟

تنها جوابی که شنید صدای کاگویا بود:آره خیلی خوبم با حالتون فقط به خودتون آسیب زدین منم آسیب زیادی دیدم اما خیلی سریع خودم رو خوب کردم(قدرت کاگویا ترمیم هست)

فیلیکس سریع از جاش بلند میشه و اطراف رو نگاه می کنه دود که اطرافش بود نمی باشن چیزی ببینه برای اینکه شب بود تاریک تر هم شده بود.

ماری چون قدرتش زمان بود و هنوز می دونست چطور با قدرتش حمله کنه از اونجا دور بود و حالش خوبی بود وقتی انفجار رو دید رفت جلو وقتی به دود رسید یک لحظه مکث کرد و بعد رفت داخل دود اطراف رو نمی دید.

ماری:حالتون خوبه؟کجایید؟

کاگویا که صدای اون رو شنید سریع رفت سمت ماری.

فیلیکس:از اینجا دور شو.

ماری:کجایی؟

فیلیکس:مهم نیست دور شو خطرناکه برو کاگویا داره میاد.

ماری حس کرد که زیر پاش سرده انرژی کاگویا بود کاگویا آروم نزدیک میشد ماری وقتی اون رو احساس کرد سریع زمان رو برای خودش برو عقب و رفت بیرون دود کاگویا که دید اون فهمیده و برای قدرت زمانش نمی تونه بهش برسه رفت سمت ماریوس کاگویا راحت می تونست داخل گوی رو ببینه برای همین خیلی زود ماریوس رو پیدا کرد و اون رو گرفت و رفت بیرون دود.

کاگویا:دختر کوچولو بیا اینجا نگاه بکن برادرت داخل دست منه گفته بودی اگر کسی جایی گیر کرده باشه نمی تونی جاش رو تغییر بدی الان برادرت داخل دست من گیر کرده بیا بیرون اگر خودت رو تسلیم کنی می زارم برادرت بره ما هیولا ها هیچ وقت نشده پیمان بشکنیم یه نگاه بهش(ماریوس)بکن بیهوش افتاده توی دستم تو که نمی خوای اون بمیره.

ماری که نمی دونست چکار بکنه رفت جلو و خودش رو تسلیم کرد.

ممنون که این پارت رو خوندین😘😘