دیدار دوباره پارت هفتم✨

Luna Luna Luna · 1402/04/04 12:03 · خواندن 1 دقیقه

سلااام مرسی بابت اینهمه حمایت😍

برین ادامه مطلب ❤️💛💙

پارت هفتم✨

مرینت

چشمام رو از دریاچه گرفتم و به اونور نگاه کردم و با دیدن آدرین که داشت بهم نگاه میکرد تعجب کردم.

لعنتی،چرا همیشه باهاش روبه رو میشم؟

خواستم بلند شم برم که صداشو شنیدم.

_لازم نیست بری،من که کاریت نداشتم!

سرم رو بالا آوردم و به چشمای سبزش خیره شدم...

شاید بتونیم دوباره شروع کنیم؟....

نه نه نه مرینت تو احمقی.

اون ترکت کرده!

بیخیال شدم و نشستم.اون فقط یه هم‌کلاسی بود.اونم رفت و از روی میز برداشت و آورد روی میز من و روبروم نشست.

_هنوزم اون روزا رو یادته؟

یهو احساس کردم ذهنم خالی شده....

به خودم اعتراف کردم...

میخوام باهاش حرف بزنم.

با لحنی شیطنت آمیز گفتم:

_شاید

با خنده گفت:

چه جواب دقیق و آرامش بخشی!

ریز ریز خندیدم و یک تیکه از بستنی م رو خوردم.

_هنوزم نوتلا مورد علاقته؟

_نوتلا مورد علاقه من میمونه.

_میدونم،من میشناسمت.

آروم گفتم:

_نه،نمیشناسی.من خیلی تغییر کردم....آدرین.

_خب نظرت چیه دوباره بشناسمت؟

جواب ندادم.دیگه نمیخواستم ادامه بدم.بستنی و وسایلم رو جمع کردم و آروم گفتم:

خداحافظ آدرین.

و به طرف خونه راه افتادم.

 

 

 

 

خب خب خب این پارت چطور بود؟

انقد کامنت گذاشتین که نتونستم پارت بذارم😂❤️

مرسی از همتون.

واسه پارت بعدی....

۱۰ تا کامنت و ۵ لایک میخوام.😃

نظرتون رو راجب این پارت بنویسین❤️