وبلاگ لیدی باگ

پارت ۶

سرگرد ما پوکه ی گلوله ای به نام مگنوم ۴۴که برای شرکت آلمانی ها است پیدا کردیم از این رو ما تحقیق کردیم که کدوم گروه یاغی از این تیر استفاده میکنه گروهی به نام (چیکارا)(اسم ساختگی) است که اگر شما دستور بدید بریم رییس شون رو دستگیر کنیم .سرگرد دستی زد و گفت :تشویقی میگیری باریکلا.

آدرین .اون چقدر دلم برای مرینت تنگ شده بزار یه تلفن بهش بزنم.

_سلام مرینت 

+سلام آدرین 

_دلم برات تنگ شده میای خونمون

+یه ذره کار دارم ولی باشه یه نیم ساعت دیگه میام 

خونرو آماده کردم صدای در اومد در رو باز کردم 

سلام مرینت بیا تو 

مرینت.یه دفعه نفهمیدم چطور شد آدرین منو چسبوند به دیوار لب شو رو لبم گذاشت خب منم آدرین دوست داشتم و همراهی ش کردم 

باهم غذا خوردیم به من که خیلی خوش گذشت یه دفعه صدای زنگ اومد به آدرین گفتم من در رو باز میکنم دیدم پشت در لوکا هست یه ذره به دستش دقت کردم دیدم اسلحه دستشه.................‌...

پیتر .قربان رییس گروه چیکارا تو اتاق بازجویی هست 

باش

رفتم وارد اتاق شدم رییسشون مردی جسور بود معلوم بود کار سختی داشتم همچین مردی به سختی میشد ازش حرف کشید 

+سلام آقای چیکا خب شروع کن 

_چیو شروع کنم !

+منو بازی نده از کی پول گرفتی تا لوکا رو بکشی و اشتباه نینو رو کشتی.

_پول !نینو!لوکا نمیشناسم

+ببین چیکا من انقدری مدرک دارم که حداقل ۱۰سال حبس رو میتونم برات ببرم اگر کمکون کنی نادیده میگیرم 

…....….…………….………………………………………………….………

تا پارت بعد لایک و کامنت یادتون نره نظر تون مهمه