بلاخره 🗼 پارت 2

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/04/03 13:06 · خواندن 1 دقیقه

سلام امروز بیکارم گفتم چند تا پارت بدم 🥰

داشتم میرفتم خونه که ادرین بهم گفت : سلام مرینت  - سللاا...ممم - میگم خیلی مقاله ی قشنگی راجبم نوشته بودین. ولی خیلی از زندگیم راضی نیستم - اه میخوای بریم یه پااا...ررکک حرف بزنیم - ممنونم وقتی داشتم با ادرین حرف میزدم، خیلی ناراحتش شدم  هی میگفت پدرم منو مجبور به این کارا کرده و من خودم نمیخوام .باید با آقای آگرست حرف بزنم که آدرین رو اذیت نکنه  ولی کار آسونی نیست....بعد مدرسه آماده شدم که برم پیش آقای آگرست  یه لباس خوشگل پوشیدم تا ضایع نشم  اما میدونستم چه ساعتی ادرین خونه نیست . باید همون موقع میرفتم....https://testchi.ir/frontend/images/tests/items/1686840927546.jpg (لباسش) اومدم برم که نادیا شاماک گفت بانوی معطر با قدرت 10 برابر حمله کرده... تبدیل شدم و رفتم . با کت نوار شکستش دادیم . خیلی اسون بود. بزن قدش

خب تموم شد ببخشید کوتاه بود خیلی سریع پارت 3 میدم حتما