بلاخره 🎁 پارت 1
سلام من نویسنده جدید هستم امیدوارم داستانم رو دوست داشته باشید.
از زبان مرینت: صبح با صدای زنگ گوشیم پاشدم دیدم خیلی دیر کردم ... ! با سرعت برق و باد لباس عوض کردم و رفتم برای صبحونه دیدم مامان و بابا خوابند .. یک کروسان برداشتم و رفتم تو مدرسه ( الان از خونه رفت بیرون رفت تو مدرسه ) نه تو خیابون ، نه تو مدرسه هیچکس نبود !!! که یهو صدای ادرین رو شنیدم : سلام مرینت ! - سلا...م گفت : تو میدونی چرا هیچکس نیست؟ - ن.ن.هه نه ؟! گفت: چه عجیب ! وایسا ! بعد گوشیش رو در آورد و زد زیر خنده !!!گفتم : چی خند..ه دا..ره ؟ گفت : مرینت ، منو تو روز تعطیل اومدیم مدرسه یهو جفتمون زدیم زیر خنده.اومدم برم که گفت ، صبر کن بیا این روز رو ثبت کنیم و با هم یک عکس گرفتیم 📷 داشتم برمیگشتم خونه که الیا زنگ زد گفتم : الو الیا چی شده ؟ گفت : دختر کجاییییییییییییییییییییی ؟ مگه نگفتی بیام خونتون واسه پروژه مدرسه - کدوم پروژه ؟! گفت : همونی که راجب یک ادم معروف بود دیگه !!! - باشه اومدم واست همه چی رو میگم همان حال در خانه وقتی مرینت رسید ..قیافه الیا : 😡کجا بودی !؟ و من همه چیز رو براش تعریف کردم و زد زیر خنده گفت : خاک تو سرتتتتتت دیوونه. گفتم باشه ولش کن بریم سر پروژه . گفتم : میای راجب ونگوگ( نقاش ) تحقیق کنیم ؟ گفت : بهتر از ونگوگ نبود؟! همه که ونگوگ رو میشناسن ! (با احترام ونگوگ عزیز ) میگم حالا که این اتفاق واسه تو افتاده بیا راجب ادرین جون تحقیق کنیم ! - ن..ه !!!!!!!!! گفت : چرا خوبه که .... - باش ـ هر سر تحقیقمون این شد : تحقیق معروفیت : نویسنده : مرینت دوپن چنگ و الیا سزار (🥗) آدرین آگرست ، یک مدل معروف و مشهور تبلیغات است که در کلاس ما حضور دارد . پدر این دوست ما، یک بنیان گذار و رئیس برند آگرست هستند . از محصولات آگرست شامل : عطر و ... می باشد... ( خلاصه )( الکی یک چیزی نوشتم )فردا صبح توی مدرسه ، من تحقیق رو خوندم و همه ی کلاس به من و ادرین زل زده بودند. ادرین داشت منو نگاه میکرد و میخندید و من کاملا گوجه فرنگی شده بودم .🍅بعد مدرسه داشتم میرفتم خونه که ادرین بهم گفت :