✨دیدار دوباره پارت چهارم✨
سلام به همگی.میدونم دیشب بهتون گفتم یکشنبه و سه شنبه ها پارت میذارم ولی من یکشنبه مسافرت هستم و شرایط پارت گذاشتن رو ندارم.به همین دلیل امروز پارت یکشنبه رو میدم.❤️
از همتون هم بابت حمایت هاتون ممنونم😃❤️
حرفی نیست برین ادامه مطلب
پارت چهارم✨
در شیرینی فروشی رو باز کردم و با صدای بلند گفتم:
_سلام مامان من برگشتم.
_سلام عزیزم برو لباسات رو عوض کن و بیا کمکم کن این کیک رو آماده کنم.
_باشه مامان.
_بعد از عوض کردن لباسام از پله ها پایین اومدم و شروع به تزیین کیک با خامه سفید کردم.
✨۱ ساعت بعد✨
بالاخره تموم شد. کیک قشنگی شده بود و تزییناتش با خامه سفید و شکلاتی بود.
برای اینکه قشنگتر بشه تکه های شکلات هم کنارش گذاشتم.
_مامان کار کیک تموم شد.
_خیلی قشنگ شده مرینت.اهان داشت یادم میرفت مشتری گفت روش یه نوشته کوتاه بنویسی. گفت بنویس-تولدت مبارک پدر- و گفت با خامه شکلات این کارو انجام بدی.
_باشه مامان.
شروع کردم و با خامه شکلات و یکسری تکه های ریز شکلاتی متن رو کامل کردم.
مامان میگفت اون مرد میگفته باید کیک فقط با خامه و شکلات باشه.
خوش به حال پدر اون مرد که چنین پسری داره.
کیک رو داخل یخچال گذاشتم و به اتاقم رفتم.
به صفحه ی موبایل نگاه کردم.هنوز پیامی نفرستاده بود.
موبایلم رو پرت کردم اونور و با خودم فکر کردم.
احمق،تو ازش بدت میاد و الان منتظر پیامشی.
همون لحظه صدای مامان سابین رو شنیدم.
_مرینت دخترم من دارم شیرینی درست میکنم تو بیا کیک رو به مشتری تحویل بده.
_باشه مامان.
از پله ها پایین رفتم و درحالی که سرم پایین بود و مواظب بودم کیک از دستم نیفته چشمم به سایه مرد افتاد.به طرفش رفتم و گفتم:
_بفرمایین آقا این هم سفارشتون.میخواین براتون داخل جعبه بذارم؟
راستی شما نصف مبلغ رو پرداخت کردید مثل اینکه گفتین بعد تحویل کیک پرداخت میکنین.
لطفا مبلغ ****** کارت بکشید.
با صدایی که شنیدم دستام لرزید.
_او البته ممنون میشم داخل جعبه بذارین تا اون موقع من پرداخت میکنم.
اون ادرینه.
در حالی که کیک رو داخل جعبه میذاشتم یاد حرفای آلیا افتادم که میگفت فراموشش کنم.
با خودم گفتم.
من خیلی وقته فراموشش کردم پس باید آروم باشم.
دستام دیگه نمیلرزیدن.
با چسب جعبه رو محکم کردم و به مشتری دادم.
_ممنونم خانم این هم رسید پرداخت.
با دیدن مبلغ چشمام گرد شد.
این چند برابر پول اصلی بود!
مامان اومد و گفت:
_ چی شده چرا اینجوری شدی.
وقتی رسید و دید گفت:
_خدای من آقای اگراست شما بیشتر از مبلغ اصلی پرداخت کردین.
_مشکلی نیست خانم خودم میدونم خیلی کار خودتون و دخترتون قشنگ بود به خاطر همین چند برابر پرداخت کردم.
و از مغازه بیرون رفت...
_مرینت این خبر خیلی خوبیه.افرین دخترم بعدا قسمتی از پولش رو به تو میدم هر چی باشه اینا کار توئه.
_باشه مامان ممنون من میرم بخوابم خسته م.
_باشه دخترم شبت بخیر.
به اتاقم رفتم و روی تخت ولو شدم.
خب خب این پارت چطور بود؟
میدونم که شما تقریبا یه چیزایی از گذشته فهمیدین ولی برای اینکه کامل بدونین سعی میکنم توی دو پارت آینده فلش بک بذارم.
منتظر پارت های بعدی باشین.
فعلا بای گایز😃❤️