new world 🌍p9

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/02 11:10 · خواندن 6 دقیقه

( ادامه مطلب👇👇) 

 

 

 

نینو : مرینت و کاگامی باید آلیا سرگرم کنن که ما بتونیم یه 

جای خوب رو برای درخواست ازدواج آماده کنیم فیلیکس: 

می خوای فقط ازش بپرسی با من ازدواج می کنی اونم میگه 

 

آره یا نه دیگه این کارا رو نداره 

نینو : چرا داره آدرین برو به مرینت و کاگامی بگو فیلیکس 

تو هم با من بیا بریم گل و حلقه بخریم

 

آدرین : رفتم به مرینت و کاگامی گفتم اونا هم قبول کردن قبول کردن

( می خوام ببرم اونجایی که نینو از آلیا خواستگاری می کنه اینجا اتفاقی نمی یوفته و می خوام زودتر به نقشه لایلا برسیم) 

 

آلیا : کاگامی و مرینت یهو رفتن یه آدرسم بهم دادن گفتن 

برم اونجا الانم رسیدم یجای خیلی قشنگه که با رز های قرمز 

 

درست شده دیدم نینو اومد اصلا اون اینجا چیکار می کنه 

آلیا : تو اینجا چیکار می کنی؟  نینو : ببین آلیا من ام خب بامن ازدواج می کنی 

 

فیلیکس: آخه کی اینجوری در خواست ازدواج می ده آدرین : نینو 

 

آلیا : آره ولی مامان و بابام تو این سن نمی زارن 

نینو : الان نامزد می کنیم وقتی بزرگتر شدیم ازدواج می کنیم 

 

خوبه؟ آلیا : باشه  دیدیم فیلیکس از پشت بوته ها اومد 

بیرون آدرین و مرینت و کاگامی هم پیشش بودن

 

آلیا : شما می دونستین کاگامی : آره ( اون شب تموم شد حالا میریم به 4 ماه بعد) 

چهار ماه بعد 

 

آدرین : امروز تولد مرینت بود داشتم فکر می کردم که چی 

براش بگیرم که گوشیم زنگ خورد الکس بود جواب دادم

 ( مکالمه آدرین و الکس)

 

 الو سلام الکس _ سلام آدرین _ آدرین&: الکس زیاد به من 

زنگ نمی زد وقتی کاری داشت زنگ می زد یعنی الان چیکار 

داره الکس: آدرین یه کاری باهات دارم همین الان بیا به این 

 

کافه ای که برات می فرستم و بعد قطع کرد آدرین : به 

آدرسی که الکس برام فرستاده بود رفتم آیریس و الکس 

 

اونجا بودن آیریس : سلام آدرین الکس : سلام آدرین : 

 

سلام خب چیکارم دارین الکس : باید به حرف هامون گوش 

بدی اگه نمی خوای بلایی سره مرینت بیاد آدرین : چیی 

 

آیریس : می دونیم که تو قبول نمی کنی ولی اگه جون 

مرینت وسط باشه آدرین : چیکار می خوایم بکنید چه ربطی 

به جون مرینت داره آیریس : تو باید......... ( همون نقشه لایلا و داداشش که امشب تو تولد مرینت معلوم میشه چیه) 

 

آدرین: نهه من این کارو نمی کنم آیریس : اگه قبول نکنی 

مرینت رو می کشم آدرین : ولی مرینت ازم متنفر میشه من 

 

نمی خوام الکس &: من زیاد با نقشه لایلا موافق نبودم این 

چیزه زیادی بود که از آدرین می خواست

 

آیریس : آدرین بلاخره قبول کرد و نقشه من عملی شد  ..... ......

 آدرین : نمی دونستم باید چیکار کنم با این کارم مرینت ازم 

متنفر میشه اما مجبورم بخاطر مرینت و همه دوستامون 

 

یعنی آلیا، نینو، لوکا، زویی، ایوان، کیم و بقیه باید فکر کنن 

من واقعا به مرینت خیانت کردم  رفتم جواهر فروشی یه 

 

گردنبند برای مرینت گرفتم که روش با یه خط قشنگ نوشته 

بود 𝐼 𝐿𝑜𝑣𝑒 𝑌𝑜𝑢 هیچ وقت قرار نیست به my Lady برسم

 

 یه انگشتر هم خریدم امشب لازمم میشد هیچ وقت فکر 

نمی کردم قرار باشه با مرینت همچین کاری کنم  امروز 

 

آخرین روزی بود که با مرینت بودم پس زنگ زدم بهش که بریم بیرون

 

مرینت : سلام آدرین چرا ناراحتی حالت خوبه؟ آدرین : 

خوبم میای بریم پیش آندره مرینت : باشه آدرین : داشتیم 

 

بستنی می خوردیم که.. مرینت : آدرین یهو صورتم رو گرفت 

و لباشو گذاشت رو لبام منم همراهیش کردم آدرین : مرینت 

میای بریم سینما مرینت : باشه بریم .......

مرینت: رفتم خونه قرار بود تو باغ تولدم رو بگیریم ( همون 

جایی که جرعت و حقیقت بازی کردن بعد لایلا مثلا غش 

 

کرد) لباسامو پوشیدم ( همون لباسی که تو فصل 5 قسمت 23 برای جشن آخر سال پوشید) و آرایش کردم 

یک ساعت بعد 

تولد / باغ : آلیا : تولدت مبارک  مرینت : مرسی آلیا و بعد از 

تبریک گفتن همه آدرین : باید انجامش میدادم ولی من 

 

نمی خواستم همچین کاری بکنم  مرینت : وقت باز کردن 

کادو ها وقتی رسیدم به کادو آیریس یه نامه بود نوشته بود 

 

امیدوارم از کادو امشبم خوشت بیاد مرینت  ( منظورش 

 

همون نقشه هستش) یکم از این حرفش ترسیدم نمی دونم 

چرا کادو بعدی کادو آدرین بود یه گردنبند خیلی خوشگل 

بود ( همون گردنبندی که خرید)

 

آهنگ پخش شد که آدرین رفت اون وسط وایساد آدرین : 

 

می خوام جلو همتون یه کاری کنم آیریس لطفا بیا آدرین &: قبل از انجام کارم به چشمای مرینت نگاه کردم که داشت با 

 

تعجب نگام می کرد مرینت : آدرین می خواست چیکار کنه 

که با کاری که کرد حس کردم همه چی تموم شد آدرین : 

 

جلو آیریس زانو زدم و اون انگشتری که خریدم رو در اوردم 

و گفتم آیریس وردی با من ازدواج می کنی

 

  فلش بک به زمانی که آدرین رفت کافه : آیریس : تو باید 

جلو همه از من درخواست ازدواج کنی ( خب نقشه لایلا این 

 

بود که آدرین جلو همه ازش در خواست ازدواج و اگه قبول 

نکرد مرینت رو می کشه و آدرین باید کاری می کرد که همه 

فکر کنن آدرین واقعا به مرینت خیانت کنه این نقشه لایلا بود)

لایلا : بله 

 

آدرین : همه داشتن با خشم نگام می کردن و مرینت با 

چشمایی که توش پر از اشک بود

 

 مرینت : باورم نمی شد آدرین اون چیکار کرد دیگه نمی 

 

تونستم اونجا بمونم و سریع رفتم که فهمیدم رز، جولیکا، 

کاگامی، میلن، زویی، جسی، سوکلین، سابرینا، آلیا اومدن دنبالم

 

 آلیا : مرینت تو می دونستی مرینت با گریه : از کجا باید 

می دونستم کاگامی : باورم نمیشه آدرین همچین آدمی 

 

باشه میلن : مرینت گریه نکن ارزششو نداره رز : میلن راست 

میگه جسی : حالا می خوای چیکار کنی مرینت : میرم آلیا : 

 

چی میگی کجا می خوای بری کاگامی : عمرا اگه بزارم بری 

مرینت : منظورم اینه دانشگامو عوض می کنم زویی : اما 

 

تو....... مرینت : یجایی پیدا می کنم مهم نیست فقط از اون دانشگاه می رم

آلیا : وقتی مرینت رفت رفتیم پیش پسرا آدرین : مرینت کجاست آلیا : مگه برات مهمه کاگامی : اون دیگه نمی خواد ببینتت فهمیدی