My blue eyed angel

𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 𝑴𝒂𝒓𝒊𝒂 · 1402/04/01 10:32 · خواندن 3 دقیقه

Part #8

40دقیقه بعد
#مرینت
مرینت:ادرین وایسا باید برم دستشویی
ادرین:باشه 
#ادرین
وقتی مرینت رفت دستشویی که دیدم مرینت گوشیشو جا گذاشته و یک پیامی  روی گوشیش امده کنجکاو شدم ببینم چه پیامیه که دیدم
.
.
#پیام
هواست به ادرین باشه باید جوری که نفهمه
ثروتشو از دست بده
.
#ادرین
با پیامی که دیدم زیاد تعجب نکردم اونا واقعا
فکر کردن میتونن منو دست بع سر کنن(پوزخند)
باید با منشی صحبت کنم
ادرین:الو سلام
منشی:سلام قربان
ادرین:تموم امور مالیاتی چک کن و کارمندای که توی بخش مخصوص کار میکنن رو تحت نظر داشته باش و تمام مدارکو تو خونه بردار و توی 
بانک بزار
منشی:ولی چرا قربان
ادرین:(تعریف کرد قضیه رو)
منشی:چشم قربان انجام میشه

دیدم مرینت داره میاد
ادرین:کاری که بهت گفتمو انجام بده و یادت نره 
کاری کنی مرینت چاره ی جزء ازدواج با من نداشته باشه نقشرو که میدونی
منشی:بله قربان
ادرین:مرینت داره میاد خداحافظ
منشی:بله قربان خداحافظ
دیدم مرینت امد تو و گوشیشو برداشت وجوری که من نبینم جواب پیامکو داد
تو هنوز منو نشناختی خانم دوپن چنگ

.

.

.

#مرینت
جواب پیامک و جوری دادم که فکر کنه من از هیچ چیزی خبر ندارم خب دارم دورت میدم اقای اگرست

#فلش_بک
ناشناس:من بهت یک پیامکی میدم و تو باید گوشیتو دقیقا تو ماشین بزاری تا ادرین اون پیامو ببینه
مرینت:اونوقت بعدش
ناشناس:باید جوری هواس ادرین رو به ثروتش 
پرت کنیم تا بتونیم وقتی که درگیر اینکه که 
با تو ازدواج کنه که در خطر نیوفته نابود بشه

مرینت:میدونی که ادرین از سر عشق با من ازدواج نمیکنه
ناشناس:میدونم و این مغرور بودنش و قلب یخیش کاری میکنه که نابود بشه

#حال
#مرینت
جوری که ادرین نفهمه نگاش کردم و 
از پوزخندش فهمیدم که پیامک رو دیده الان
تو خیال خودش خیلی زرنگه ولی اقای اگرست
من وقتی پامو گذاشتم فرانسه تمام عواقب فکر کردم حتی مرگ
.

.

.

#مرینت
دیگه داشت شب می شد و برف هم زیاد میزد
الیا و نینو اینا رسیده بودن  ولی انگار ماشین ادرین بع مشکل خورده بود
مرینت:کی میرسیم
ادرین:یه۳ساعت دیگه
مرینت:چخبره یعنی ساعت۲شب میرسیم
ادرین:انقد غر غر نکن ارع ساعت 2میرسیم

داشتیم جر بحث میکردیم که یهو ماشین خاموش شد
ادرین:انقد هواسمو پرت کردی که ماشین خاموش شد بزار استارت بزنم
مرینت:نه بابا
1استارت
2استارت
3استارت
ادرین:بشین تو ماشین یه دقیقه
مرینت:صبر کن نرو هوا تاریکه برفم زیاده(دست ادرینو گرفت)
ادرین:چیه نگرانمی(با مرموزی)
مرینت:میدونی که اگه بخاطر الیا نبود میدونستم باهات چیکار کنم همش تقصیر توعه اینجا گیر افتادیم 
ادرین:نه بابا....بزار زنگ بزنم نینو
بوق
بوق
ادرین:انتن نمیده
مرینت:انتن هم میداد نباید اون بدبختو ۳ساعت راه بکشونی تو این برف اقای گیگا چت
ادرین:با من درست حرف بزن 
مرینت:نزنم چی میشه
ادرین:پرتت میکنم از ماشین بیرون صبر میکنم تا صبح بشه توهم تو برف تاریکی سگ بشی
مرینت:هه هه نکشیمون جوجه
ادرین:دیگه داری از حدت میگذری!
.
.
#ادرین
دیگه داشت اعصابمو خورد میکرد دستشو گرفتمو 
و بیرون ماشین اوردمش و پرتش کردم تو خیابون
مرینت:چته وحشی ...
ادرین:اینجا میمونی تا موقعی که ادم بشی
مرینت:تو حیوونی نه من تو باید ادم بشی
ادرین:فعلا اینجا وایسا
.
رفتم تو ماشین و درو قفل کردم
مرینت:هه حاضرم تو این سرما بمیرم ولی التماست نکنم
بی اهمیت به حرفاش چشمامو بستم و خوابیدم
......

۱ساعت بعد 
باصدای شدید شدن برف پاشدم یه نگاهی به پنجره کردم مرینت توی خودش جمع شده بودو بع سنگ تکیه داده بود و از سرما قرمز شده بود به طوری که اگر ۵دقیقه دیگه میموند مطمئنا سالم نبود
درو باز کردم که یه نیم نگاهی بهم کرد
رفتم و زیر پا و دست بغلش کردم که با بی جونی گفت
مرینت:دس ..دست به ..من ن نزن
ادرین:تو این حالم زبونت درازه
بردمش و گذاشتمش پشت پاشین و جوری که دراز کشیده پتو رو از پشت ماشین انداختم روش
مرینت:خو خوب منو تو سر سر ما نگه دا داشتی
و خودت زیر بخاری حال می میکردی
ادرین:نه بابا هنوز ادم نشدی(نزدیک شدن به مرینت
مرینت:ازم فاصله بگیر
ادرین:که اینطور(نزدیک تر شدن به مرینت)
مرینت:گفتم نزدیک نشو‌....

ببخشید دیر پارت دادم 

شنبه دوتا پارت میدم