نجات زمین P31
سلام به همگی لطفا تا پارت های قبل رو نخوندین سراغ این پارت نیاین بریم ادامه مطلب
دوما:نه تو الان داخل گوی خودتی این روح تو.
ماریوس:ولی مگه تو نمرده بودی؟
دوما:درسته ولی بخشی از انرژی که به تو داده بودم هنوز داخل گوی هست.
ماریوس:من چطور اومدم اینجا؟
برای خیلی ها پیش اومده که از زاویه روحشون نگاه کنن تو هم یکیشونی.
ماریوس:الان تو باید بهم کمک کنی که از این انرژی فرار کنم.
دوما:الان بخشی از انرژی من دست تو هست و از اونجایی که من مردم تو می تونی تموم انرژی من رو کنترل کنی اما اون فیلیکس سزار آشغال و بکش هر طور شده نابودش کن.
ماریوس:ولی ما با هم قرار گذاشتیم که با غم فرار کنیم.
دوما:به نظرت اونا تو رو زنده می زاشتن؟
ماریوس فکر کرد و گفت:نه.
دوما:ساده نباش قبل از اینکه ازت بگیرن ازشون بگیر.
ماریوس:تو چرا من رو زنده گذاشتی؟
دوما:من دنبال یه بدن بودم برای ورود به المانتس.
ماریوس:اما تو با من رفیق شدی.
دوما:من انسان نیستم اما فکر می کنی که انسان هیولا نیست؟تاریخ شما به نشون داد که انسان هیولا واقعی.
ماریوس:چی ربطی داشت؟
دوما:هیولا ها پای پیمانشون می مونن تنها انسان ها اون رو زیر پا می زارن اون تو رو وقتی از اینجا بیرون ب ره زنده نمیزاره شما انسان ها شاخ ندارین!دم ندارین!اما دندون نیش دارین!
ماریوس:خب چطور جلوی آسیب انرژی زو بگیرم؟
دوما:اون انرژی به تو آسیب نمی زنه فقط بزار اون بمیره بعد کلمه مهر و موم رو بگو تا همه انرژی وارد گوی بشه.
ماریوس چیزی رو به یاد آورد اما قبلا اون خاطره زو نداشت!
دوما:چی شده ساکت شدی؟
ماریوس:چیزی رو دیدم که تا حالا ندیده بودم.
دوما:چی؟
ماریوس:هیچی لابد دیوونه شدم راستی درباره پدر من چی می دونی؟
دوما:اون پسر که می تونست بئد های دیگه رو ببینه رو که بهت گفته بودم؟
ماریوس:آره.
دوما:اون با ما هیولا ها پیمان های دیگه ای هم بسته بود اون می تونه تمام بئد ها رو کنترل کنه لون یه اعجوبه هست اون با ما پیمان بست و کنترل ارواح ما رو بدست آورد بعد از اون با ارواح پیمان بست تا کنترل زمان دنیاشون رو به یک دختر بده و به جای این پیمان کنترل ارواح ما رو به دنیای اونا داد تمام ماجرای مریخ کار اونه اون اول اختراعی کرد که زندگی در مریخ رو ممنون می کرد اما اون زو کامل نکرد اون رو به ناسا فروخت و بعد پیمان بست که دنیای ما و شما یکی بشه بعد از اون ناسا نتونست اختراع رو کامل کنه و مجبور شد اون رد نیمه کاره در مریخ کار بندازه از اونجایی که کسی به اون توجه نداشت اون این کار و کرد تا بعدا زمین رو پاک کنه و برای انسان ها قهرمان بشه اما زیادی ساده فرض کرده بود اون کنترلش روی بئد ما و برای راه دادن ما به زمین از دست داده بود برای همین به همین راحتی نمی تونه ما رو به دنیاشون برگردوند.
ماریوس:مگه اون مخترع بوده؟
دوما:نه ولی اون می تونست بئد های دیگه زو ببینه و در بئدی که موجودات اونجا قادر به خلق هر چیز هستن ساخت اون یاد گرفت و از بئد آینده چیزهایی رو فهمید که ما اون رو نمی دونیم برای همین باید اون رو پیدا کنی کسی نمی دونه شاید اون در بئد های دیگه باشه اما فکر می کنیم که ا ون مسئله گوی های دیگه رو فهمیده اما این احتماله چون خواهر تو گوی زمان داره اون همون دختری که گفتم کنترل زمان دنیای ارواح رو داره برای همین تونست تو رو زنده کنه از اونجایی کخ اون مان کسی گوی نداشت اما پدر تو این قرارداد رو بست ما فکر می کنیم که اون مسئله گوی ها رو دیده تو باید پدرت رو پیدا کنی و همه چیز رو برگردانی سر جای خودش.
ماریوس:اون کجاست؟
دوما:گفتم که کسی نمی دونه شاید داخل بئد های دیگه یاشه.
ماریوس:اگر داخل بئد های دیگه باشه که نمی تونم اون زو پیدا کنم.
دوما:قدرت عناصر اون راه رفتن به بئد های دیگه هست برای همین اون پسر که ۳ گوی داشت به وجود اومد انسانها می خوان که یک نفر تمام گوی های ممکن دو تحت کنترل بگیره تا بتونه وارد بئد های دیگه بشه دولت شما خیلی کثیفه اونا به شما هیچ چیزی نگفتن تا روی شما کنترل داشته باشن.
ماریوس:دیگه چیزی نیست که باید بدونم؟
دوما:نه دیگه برگرد یادت تره اون فیلیکس سزار آشغال رو بکشی.
ممنون که این پارت رو خوندین😘😘