سخت اگرچه روشن فصل ۲ پارت ۶ یکی مانده به اخر
سلام بچه ها خوبین ؟ برای پارت اخر حمایت باید باید زیاد باشه وگرنه از سرنوشت مری خبری نیست . این پارت پارته مهمیه و حتما باید حمایت بشه راستی تو گفتمان پایان میراکلسو میگم که چیشد حرف دیگه ای ندارم برو ادامه ...
فردا از زبان ادری
+ فهمیدی چیکار کنی الکس _ اره داداش ادرین الان ابجی مری میاد برو قایم شو . + باشه مرسی الکس و رفتمو قایم شدم (مری گناه داره بذارین حرف بزنه . )
از زبان مری خوشمله
از خواب بیدار شدم مسواک زدم دست و صورتمو شستم یه دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و اومدم از اتاقم بیرون ( اتاقی که تو خونه کاگامی داشت ) دیدم ادرین تا منو دید سریع از پذیرایی خارج شد نکنه ازم ناراحته اما برای چی ناراحت باشه ؟ بهتره فکرومو درگیر نکنم رفتم پیش اکلس نشستیم دوتایی صبحانه خوردیم که الکس گفت : ابجی میشه امروز منو ببری جایی که همیشه داداش داداش ادری منو میبرد ؟ + کجا داداشی ؟ _ ادرسشو ادرین برام تو کاغذ نوشته . + چه عجیب ! باشه حالا پس پاشو اماده شیم . رفتم اتاقم کمی کرم پودر زدم و یک رژ صورتی کمرنگ که یهو الکس از اتاق بغلی گفت : آبجی اونجا اشنا داریم تیپ بزن 😉 + باشه . یک تیشرت لش و دامن کوتاه پوشیدم ( تیشرتش یکمی شبیه تونیکه . ) ....به الکس گفتم که بریم . سوار ماشین شدیم وقتی رسیدیم به دور و ور نگاه کردم منطقه گرونی در بالا شهر بود وارد ... پایان
پارت اخر خیلی کوتاهه و رمان به پایان میرسه در پارت اخر البته بگم فصل ۳ داره که هنوز ننوشتم خیلی غمناک هست که باید با رمانم خداحافظی کنم 😭😢 ولی رمان کلی دارم که براتون به وقتش میزارم دوستتون دارم همیشگی فراموش نشه 😉💖