حسی به نام عشق
پارت ۶
ادامه ی مطلب
روز عروسی
آدری
آماده بودیم که بریم عروسی که نینو گفت
_بچه ها کراوات من رو ندیدین ماهم هرچی فحش بلد بودیم تو اون یک ساعتی که دنبال کراوات آقا نینو بودیم بهش دادیم
ولی بازم خیلی حال داد چون داشت دیرمون میشد مث سگ با سرعت هرچه بیشتر با ماشینامون میرفتیم منم چون رفیق صمیمی نینو بودم تو ماشین عروسی نشستم
حالا حدس بزنین کراوات نینو کجا بود ؟ تو جیب کُتِش بود بیشعور برای ی چیزی که توی جیب کُتِش بود یک ساعت مارو علاف کرد حالا حدس بزنین کی پیداش کرد؟ ناتانائیل به مارک گفت مارک هم رفت تو جیب نینو دنبالش گشت بعد هم باسرعت رفتیم توی بیست دقیقه رسیدیم تالار
همون روز
مری
من و آلیا و جولیکا و رز و کلویی و میلن و زویی و لایلای بیشعور و سوسک ژاپنی (کاگامی) و ... هممون تو یک آرایشگاه از ظهر مشغول آرایش کردن بودیم و وقتی تموم شد من و آلیا رفتیم تو ماشین عروس و داماد چون من رفیق صمیمی عروس بودم سوار اون ماشین شدم بقیه هم با ماشین هاشون رفتن تالار
من تا سوار ماشین شدم با صحنه ی خیلی بدی مواجه شدم
اون بوفالوی زرد کمی متمایل به سبز تو ماشین به عنوان رفیق صمیمی داماد نشسته بود تو ماشین عروس و داماد یعنی من بدبخت باید میومدم کنار اون بوفالو بشینم
توی ماشین بوفالو پدرم رو در آورد همش باهتم حرف های عاشقانه میزد منم دلم میخواست بالا بیارم داشتیم میرسیدیم که بوسم کرد منم ی لگد بهش زدم وقتی رسیدیم
با ی صحنه مواجه شدم...
عه تمومید
ی چیز بگم عشق های من وقتی لایک میکنین کامنت هم بزارین یا وقتی کامنت میزارین لایک یادتون نره خب تا پارت بعد
خُپافِس