چتر بسته (F2) _ (p5)
اینم از پارت امروز
کامنت ها بیشتر از 30 باشه تا پارت بعد رو زودتر بدم
(F2)
Part5
مرینت :
دستم رو آروم بلند کردم و گذاشتم روی دستش و با لبخند بهش گفتم :
-شاید باورتون نشه ولی من وقتی 15 سالم بود بهت علاقه داشتم و تمام مسخره بازی های اون دوران فقط به خاطر علاقم به تو بود ولی بعد از سفرت فراموشت کردم ولی مثل اینکه اینطور نبود و من فقط سعی داشتم فراموشت کنم و تمام این مدت بازم شیفته تو بودم... راستش جواب من به خواسته ی تو مثبته
با تعجب سرش رو بالا آورد و بهم زل زد و از هیجان گونه هاش سرخ بود.....
دستش رو بلند کرد و گذاشت پشت کمرم و منو محکم کشید تو بغلش، حس خیلی خوبی داشتم و منم بغلش کردم و بعد از چند ثانیه رهام کرد و گفت :
+کافیه دیگه! چی میل داری عزیزم؟
-عزیزم؟؟؟؟ چند دیقس فقط عاشق هم هستیما
+همین برا یک عمر کافیه
-از دست تو.... آندره بستنی فروش همین بقیه
یه بستنی بگیر و باهام بخوریم
آدرین رفتش تا بستنی رو بگیره
منم گوشیم رو از کیفم در اوردم و بهش نگاهی انداختم
2 پیام جدید از آلیا داشتم، نوشته بودم که «سلام خوبی مرینت؟» «من دارم میام خونتون و حدود 1 ساعت دیگه میرسم»
وای نه.....من تا 1 ساعت دیگه خونه نیستم و اگه به آلیا بگم با آدرینم قطعا همه جا با شیپور جار میزنه که با هم وارد رابطه شدیم
براش تایپ کردم که «سلام، ببین آلیا من با مامان و بابام مهمونی ام و خونه نیستم اگه مشکلی نیست فردا بیا»
و بعد هم گوشیرو خاموش کردم و گذاشتم تو کیفم و زیپ کیف رو بستم و آدرین اومد و روی نیمکت کنارم نشست و گفت :
+بفرمایید، امر دیگه ای؟
-ممنون،نه نیست
و شروع کردیم به خوردن بستی با هم
بعد از تموم شدن بستنی گفت :
+خب، دیگه کجا بریم؟
لبخندی زدم و گفتم :
-امروز اولین روز رابطمون هست خب من راستش من هنوز زیاد باهات صمیمی نشدم و یکم خجالت میکشم و بنظرم برای امروز کافیه
+باشه مشکلی نیست
-شب باهم برای فردا قرار میزاریم
+اوکی، فقط یه چیزی، با من راحت باش
-باشه، حالا بریم
رفتم و در رو باز کردم و سوار ماشین شدم
«چند دقیقه بعد»
چند دیقه بعد رسیدیم از ماشین پیاده شدم و از آدرین خداحافظی کردم رفتم داخل مغازه
مامانم یا ذوق اومد و گفت :
+چطور، چی شد بهش گفتی؟
-آره، حق با تو بود مامان، همه چی خیلی خوب پیش رفت
بعد هم سریع رفتم تو اتاقم محکم پریدم وو تختم
آدرین :
رفتم خونه و لباس هامو عوض کردم و رو تختم دراز کشیدم
امروز بهترین روز توی تمام عمرم بود که
*تق تق*
این داستان ادامه دارد....