حسی جدید
·
1402/03/29 15:11
· خواندن 1 دقیقه
سلام 👋🏻🥰
پارت 4 😍🔗
«آدرین»
منم آدرین هستم 🥰
مرینت تشکر کرد و بعد خداحافظی
مرینت درهمون لحظه که داشت کارهای دیگه ی تولد رو می کرد آدرین تو ی ذهنش می چرخید 😄
همونجا ها بود که داشت به آدرین علاقه مند می شد
«مرینت»
چرا من اینجوری شدم😕
مرینت خریدای خونه رو کرد و به خانه برگشت
«مرینت»
سلام مامان خریدای فردا رو من کردم
«مامانه مرینت»
ممنونم دخترم حالا اگر وقت داری بیا بچینیم
«مرینت»
باشه مشکلی نیست
مرینت مشغول کار بود که بهش الیا « ( صمیمی ترین دوست مرینت) زنگ زد
«الیا»
سلام خوبی مری
«مرینت»
......
اینم از پارت 4🙃
منتظر پارت 5 باشید 🤭😉