رمان شروعی جدید در زندگی

🍉 watermelon 🍉 🍉 watermelon 🍉 🍉 watermelon 🍉 · 1402/03/29 13:52 · خواندن 1 دقیقه

سلام بابت تا خیر عرض خواهم 

پارت ۱۰

ادرین: من خودم میرسونمت

 

مرینت: اخه چرا خودم مگه چلاغم میرم 

 

ادرین:  باهات کار دارم 

 

مرینت:  چیکار ادرین؟ 

 

الیا:  ممن در جریانم مرینت مبارکه ااا از دهنم در رفت ببخشید ادرین

 

مرینت: منظورت چیه؟ 🤔

 

ادرین: بری خونه میفهمی سوپرایزه

 

مرینت:  بباش 

 

بعد از صبحونه حاضر شدم و بدون اینکه به ادرین بگم رفتم داخل حیاط و داشتم نزدیک خروجی

 

میشدم و پشت سرم سایه ای دیدم وقتی برگشتم ادرین بود 

 

ادرین: خوشگله کجا

 

به چوخ رفتم

 

مرینت:  اا ا ا هیچ جا دارم میرم خونه بعد برم دانشگاه که پروژه ام رو تحویل بدم 

 

ادرین:  میرسونمت 

 

مرینت:  ممنون خودم میرم 

 

ادرین: خودم جای خونتون کار دارم 

 

مرینت: باش بروحاضر شو من منتظرم بیای

 

ادرین: یه وقت نری هااااا😉

 

مرینت: باش حواسم هس😊 برو حاضر شو که دیرم شده 

 

بابت تاخیر ببخشید 

 

پایان پارت ۱۰