قولی که زیرپا گذاشته شدp38

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1402/03/29 00:25 · خواندن 3 دقیقه

(زندان تارتاروس2)

پس از هزاره ها من دوباره یک پارت از این رمان دادم.

الناز: ما قراره تا لایه ی ششم پایین بریم. سه روز تا رسیدن به لایه ی ششم و شش روز تا برگشتن به سطح...مجموعا 9 روز دیگه اینجا می مونیم.

: اشتباهه.

*الناز، کاترین و ساشا به سلولی که صدا از آن آمده بود نگاه میکنند*

ساشا: چی اشتباهه؟

*مردی لاغر و استخوانی با ردای پوسیده و پاره که در آن خطوط کمرنگی از یک نیلوفر درون مرداب است صحبت میکند*: زمان بندی تون. زمان بندی تون اشتباهه.

الناز*با لحنی مشکوک*: و دقیقا کجای اون اشتباهه؟ مگه در سریع ترین حالت عبور از هر لایه یک روز طول نمی کشه؟

مرد: ببینم تو وقتی میخواستی وارد لایه اول ، دوم و سوم بشی از چی عبور کردی؟

کاترین: یه راه پله و یه پل.

مرد: درسته. تو باید برای اینکه وارد لایه ها ششم و چهارم بشی از یک پل و راه پله عبور کنی.

ساشا: اینو که خودمون می دانستیم. 

مرد: شاید. ولی حتما این موضوع رو نمی دونی. پل منتهی به لایه ی ششم خیلی خیلی قدیمی و کمی پوسیده است و از وسط یه دره رد میشه. و پله هایی که به لایه ی چهارم میرسند در واقع کناره های یک کوه اند که وقتی کوه به رنگ گدازه است مثل یخ سرد هستند و وقتی که کوه به رنگ یخ هست مثل آتش جهنم داغ هستند. اما من یک راه امن برای عبور از این پل و پله سراغ دارم.

الناز: چه راهی؟

مرد: در سلول ام رو باز کن تا به شما جوانها نشان بدم.

الناز: از کجا بدونم که ما رو گول نمی زنید و فرار نمیکنی؟

مرد: تو خودت گفتی بین هر لایه 1 روز فاصله است. تازه اگر هم بخوام فرار کنم نگهبان هایی که توی لایه های بالاتر و این لایه هستند من رو گیر می اندازند.

الناز: تو جادوگر هستی مگه نه؟

مرد: توی 100 سال گذشته هیچ کس به اندازه ی من توی جادو خوب نبوده.

الناز: پس به نشان جادوگری و روح خودت قسم بخور که ما رو صحیح و سالم از موانع رد میکنی و بر می گردانی. ضمنا من الناز کاستیفر هستم و اینا هم کاترین دیکسون و ساشا جانسون هستند.

مرد: من آبراهام کاستیفر به نشان جادوگری و روحم قسم می خورم که الناز کاستیفر، کاترین دیکسون و ساشا جانسون را صحیح و سالم به سطح بر میگردانم.

الناز: خوبه. بریم. بعدا یادم بنداز که برای مجوز عفو موقت ات رو بگیرم.

آبراهام: عفو موقت؟ 

الناز: ببین من نمیدونم تو چند وقته این پایینی ولی اون بالا اوضاع به هم ریخته و ما باید برای جنگ با دروگر ها خودمون رو آماده کنیم. و میدونی چیه؟ من اینجام تا افراد قوی رو جمع کنم و با خودم به سطح بیارم. که شامل تو هم میشه. بریم؟

آبراهام: بریم.

*آنها برای ورود به لایه ی چهارم آماده میشوند*

مواظب باش ای فرزند نور؛ تو قرار است وارد دنیایی بشوی که اهالی آن حتی نمیدانند که نور چیست و چه شکلی است. خودت را برای تاریکی و خلاء آنجا آماده کن.