عشق واقعی P6

ـ🧡Orange Loin🧡ـ ـ🧡Orange Loin🧡ـ ـ🧡Orange Loin🧡ـ · 1402/03/28 14:36 · خواندن 2 دقیقه

آدرین #

چشمام رو باز کردم دیدم آراد و مارتا دست به کمر بالای سرمون ایستادن هنوز متوجه این نبود چرا

مارتا ـ راحتی آدرین جان روی شونه  خواهرم😏

سریع از جام بلند شدم 

آدرین ـ ببخشید خیلی خوابم میومد نفهمیدم چیشد مرینت#

تازه  از خوابیدار شده بودم که یهو 

مارتا ـ پاشو بینم رسیدیم

روبه آدرین کرد 

مارتا ـ برای تو هم بعدا دارم

گوش منو گرفت و بردم بیرون

مرینت ـ ای ای ای گوشم دردم اومد ولم کن لطفا 

مارتا ـ یه دقیقه ولت کردما

مرینت ـ 2ساعت پرواز بود اونم ساعت 6صبح شبش هم نخوابیدم که 

مارتاـ حالا هر چی حواسم بهت هست

آراد ـ ایولا داداش میبینن که دختررو تور کردی

آدرین ـ نه بابا خیلی سفته اینم شانسی شد

آدرین #حس خیلی باحالی داشتم انگار روی ابرا بودم  

وقتی رسیدیم مرینت و مارتا بدو بدو رفتم طبقه بالا 

بابا تام ـ آراد آدرین ببخشید اینجا مثل خونه بزرگ نیست و اتاق کمه اگر میشه این چند روز رو با هم توی اتاق بمونید مرینت و مارتا هم توی یه اتاق میمونن

نیت ـ مامان بزرگ  پس من چی  میخوایید مارتا که کمی خوابش سبکه توی یه اتاق بمونه منو مرینت هم یه جا؟! 

مامان بزرگ ـ آره فکر خوبیه اگر دخترا راضی باشن

نیت ـ من باهاشون حرف میزنم

آدرین# 

وای نه بعد از صد سال عاشق یکی شدم اونم این طوری اگر یه بیایی سر مرینت بیاره چی باید خودم درستش کنم(غیرتی شده🤣🥘) بعد با آراد رفتیم توی اتاقمون 

 پنجرش هم رو به دریا بود خیلی خوشکل بود

مرینت #

تق تق تق 

مرینت ـ بیا داخل 

نیت ـ سلام بر دختر عمو های نازم چه خبرا

مارتا ـ  همین الان پایین با هم بودیم این چه سوایه

نیت ـ بگذریم میگما مامان بزرگ گفت مارتا که خوابش سبکه توی اتاق جدا بخوابه من اینجا(آخه زهرماری مامان بزرگ گفت یا تویه خر) من برم وستیلام رو بیارم 

وقتی رفتم دلم میخواست داد بزنم

مارتا ـ ببخشید ولی اگر رو حرف مامان بزرگ حرف بزنیم جلوی امیلی ضایعمون میکنه

مرینت ـ باشه 

مارتا رفت که وسایلاش رو ببره 

تق تق تق 

مرینت ـ دیگه چی میخوای به خواستت رسیدی که

آدرین ـ منم اجازه هست

مرینت ـ آها توی بیا داخل فکر کردم نیت هست

آدرین ـ چیزی شده تاراحت بنظر میای

مرینت ـ قراره نیت هم تو تین اتاق بمونه

آدرین ـ  اگر تو دوست نداشته باشی من درستش میکنم

مرینت ـ چطوری اگر مامان بزرگ بفهمه خلاف خاصتش عمل کردیم به آتیش میکشتمون

آدرین ـ من دیدم که نیت سیگار میکشه اگر مامان بزرگ اینو بفهمه اونه میکشه مگه نه؟!؟! 

مرینت ـ یعنی با ضعفش تحدیدش کنیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

طبق قولی که دادم تا عصر یه پارت دیگه هم میزار لطفا کامنت و لایک فراموش نشه 

با کامنتای خوشکلتون بهم انرژی بدین تا پر انرژی پارت بعد رو بزارم