عشق شکسته پارت پایانی قسمت پنجم
مبارزه شروع شد. یعنی هانس تونست الناز رو بکشه؟ الناز مرد؟ کی میدونه؟ منتظر قسمت بعدی باشید.
*الناز شروع به خواندن یک ورد میکند*
*دروازه باز می شود و شخصیت ها از آن رد می شوند*
[آن طرف دروازه: دنیا ی انسان ها، شهر پاریس]
*آنها بر روی پشت بام یک ساختمان قدم می گذارند*
هانس*به تعداد زیاد تسخیر شده ها نگاه میکند*: این منظره هم جالبه هم دلهره آور. و قسمت دلهره آور منظره اینجاست که اگه سقوط کنی دیگه نمیتونی برگردی بالا چون وقتی سقوط کنی دوتا اتفاق می افته: یک، به خاطر سقوط گردنت می شکنه و در جا میمیری. دو، تسخیر شده ها بدنت رو با دست هایی خالی تکه تکه میکنند.
*هانس به آنها نگاه میکند*
هانس: تمام امید های بیهوده تون در مورد مهر و موم کردن من یا دستگیر کردنم بندازید توی سطل آشغال. اگه می خواهید منو متوقف کنید باید منو بکشید.*هانس لبخندی پر از جنون میزند*
الناز*آب دهانش را قورت میدهد*: بیایید طبق نقشه پیش بریم.
*آنها برای حمله کردن آماده میشوند*
*تمام آنها دستورات تبدیل خود یا اسلحه های خود را از غلاف بیرون می آوردند*
*مرینت و کلویی در دو طرف هانس قرار میگیرند و با یو یو های خود دست های او را میگیرند*
*الناز و لوسی در جلو و پشت او جای میگیرند*
*آدرین و دیمین بدن هانس را با یک دیگر ثابت نگه میدارند*
*الناز و لوسی شروع به ورد خوانی می کنند*
الناز و لوسی: همچو آب منعطف همچو شمشیر برنده همچو روز روشن همچو شب تاریک همچو خورشید گرم و سوزان همچو باران سرد و سوزناک...
*علامتی به شکل یک ماه به زنجیر کشیده بر روی دست دوقلو ها ظاهر می شود*
الناز و لوسی: مانند ماه راهنمای ما در تاریکی باش مانند خورشید به ما نعمت بده. شبی که پایانی ندارد. روزی که به پایان نمیرسد...
هانس*به چشم های آدرین خیره می شود*: بهتون گفتم. مگه نه؟ گفتم که با طلسم های بچگانه تون به جایی نمی رسید.
*قبل از اینکه هانس جمجمه خود را به صورت آدرین بکوبد آدرین تنها چند ثانیه برای تعجب کردن وقت داشت*
مرینت: آدرین!
*هانس سیم یو یو ی مرینت را میگیرد و آن را به سوی خود می کشد*
*و زمانی که مرینت به او میرسد با مشتی بر صورت مرینت را پرتاب میکند*
*هانس پشتک میزند و دستانش را بر روی شانه های دیمین میگذارد*
*و لگدی محکم میزند که دیمین را مقداری پرتاب میکند*
*الناز در هوا به هانس حمله میکند*
الناز: طلسم های کاستیفر: بخش سوم: زره نورانی.
*نور مانند زره ای سبک ولی محکم بر بدن الناز می نشیند*
*الناز دست هانس را میگیرد و با زانوی خود به فک او حمله میکند*
(از زبون الناز)
من عمرا بتونم از نظر قدرت به اون برسم. ولی به احتمال قوی سرعتم از اون بیشتره. که یعنی برای بردن باید نبرد قدرت ها رو به یک نبرد سرعتی تبدیل کنم.
من میتونم.
*الناز با ضربات متوالی خود هانس را به زیر یک بنر بزرگ می راند*
الناز: آدرین!
آدرین: میدونم!
*آدرین از قدرت خود استفاده میکند و پایه های بنر را نابود میکند و بنر را بر روی هانس می اندازد*
لوسی: ما بردیم؟
دیمین*اخم می کند*: نه. هنوز نه.
*بنر فرو افتاده جابجا می شود و یک هانس خونین و زخمی پدیدار می شود*
الناز: گارد تون رو پایین نیارید.
*در دست هانس یک کتاب سیاه با طرح جمجمه پدیدار میشود*
لوسی: اون دیگه چیه؟
*هیچ کس گشاد شدن چشم های دیمین را نمی بیند*
هانس*به کتاب نگاه میکند و لبخند میزند*: اوه. نمیدونستم که تو چیزی درباره اش نمیدونی. واقعا شرم آوره. تو مثلا رهبر قبیله هستی و باید درباره تمام کاردستی هایی که قبیله ی شما درست کرده بدونی. البته تعجبی نداره. این تنها گریموری هست که از نسل کشی 200 سال پیش که به شب سیاه هم شناخته میشه سالم مونده.
لوسی: حالا هر چی. ما در هر صورت تو رو شکست میدهیم و از تخت پادشاهی پایین می آوریم.
*لوسی حمله میکند*
لوسی: طلسم های کاستیفر: بخش اول: شمشیر سیاه.
*لوسی با شمشیر حمله میکند*
*هانس هم نیز شمشیر خود را می کشد*
*دو قدرت با یکدیگر برخورد میکنند*
*لوسی هانس را به عقب هل می دهد*
لوسی: حالا!
*مرینت از روی شانه های لوسی می پرد و به شکم هانس لگد میزند*
*هانس برای کم کردن سرعت پرتاب شدنش تیغه شمشیر خود را بر زمین فرو می برد*
*آدرین قبل از اینکه پای هانس به زمین برسد با میله خود گریمور را از دست هانس می اندازد*
*گریمور بر روی زمین می افتد*
*نینو با سپر خود نمی گذارد دست هانس به گریمور برسد*
هانس*به چشم های نینو نگاه میکند*: اگه فکر کردی با گذاشتن یک سپر دور اون گریمور می تونی جلوی جادو ی اون رو بگیری کاملا اشتباه میکنی. نفرین ششم: شش تیغه ی نابود گر.
*ناگهان از میان صفحات گریمور شش تیغه به رنگ خون بیرون میزند و سپر نینو را مانند شیشه می شکنند.*
هانس: نفرین سوم: شلاق مردگان.
*در کتاب کمندی به رنگ استخوان به سوی نینو حمله ور میشود*
دیمین*نینو را هل میدهد*: مواظب باش
*دیمین با شمشیر خود حمله دفع میکند*
نینو: یکی طلبت.
دیمین: الان باید روی شکست دادن اون تمرکز کنیم. نه چیز دیگه ای.
*هانس گریمور را دوباره در دست میگیرد*
*آلیا از قدرت خود استفاده میکند*
آلیا: توهم.
*آلیا از تمام افراد یک کپی می سازند و افراد واقعی را نامرئی جلوه میدهد*
*کپی ها و واقعی ها دور هانس می چرخند*
هانس: توهم؟ جالبه. اگر چه...*الناز را از یقه میگیرد و به زمین می کوبد* من هنوز عطر تو رو دارم.
*هانس شمشیر خود را در بدن الناز فرو می برد*