سکوت عاشقانه p6💞

❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 · 1402/03/27 12:32 · خواندن 2 دقیقه

های گایززززززز. واقعا حمایتا کم شده شاید اگه کم باشه دیگه نزارم یا مثلا شرط بذارم برین ادامه مطلب

 

 

R:مثلا مثل رابطه 

‌M:رابطه؟

R:بین من شما 

M:ببخشید

R:بعدا راجبش حرف می‌زنیم

#آدرین 

با حرفی که زد عصبی شدم کارد میزدی خونم در نمی اومد دست مری گرفتم و از اتاق زدیم بیرون 

#مرینت 

خون جلوی چشای آدرین بود.حقم داشت خیلی بی شرم عه که این کارو میکنه رفتیم خونه

#آدرین 

فراموش نکرده بودم توی شیرم مایع ظرفشویی ریخته بود اما به روی خودم نیاوردم یادش بخیر بچگیمون 

#فلش_بک وقتی مری ۷ سالش بوده و آدرین ۹

M:آییییییی

A:پرنسس چی شد ؟خوردی زمین؟ الان میام خوشگلم

آها بیا اینم یه چسب زخم صورتی واسه پرنسس من بغلش کردمو بردم رو تخت و پتو رو روش کشیدم 

M:آدلیَن 

A:جونم

M:عمو و امیلی جون لفتن مشافلت ؟آله؟

A:آره کیوتم

M:چلا تو نلفتی

A:چون میخواستم پیش پرنسسم باشم حالا هم بخواب که خسته ای

پایان فلش بک

هی چقدر با مری روزهای خوبی داشتیم چی شد باهم انقدر دشمن شدیم

.# مرینت

داشتم فک میکرد به حرف رابینسون و طراح میکرد 

چن ساعت بعد 

عالی شد همینم خودم میپوشم بهترین مدلینگ و طراح تو شرکت منم البته مدلینگ دختر چون آدرین با اون لبخند جذابش🤤اوفففففف منو اون دشمنیم نباید عاشقش بشم پس فردا باید بریم طراحانمون رو بدیم خب الان کار من تمومه باید فقط به خیاطا بدم بدوزنش.........

 

 

 

 

 اگه دوست ندارید بگید نزارم آخه حمایتتون خیلی کمه

۲۰ لایک ۱۵ کامنت 

باییییییییییی عشقولیا ی من