❤️شروعی جدید با دیدن تو ❤️

0...0 0...0 0...0 · 1402/03/24 15:43 · خواندن 2 دقیقه

P(2)

فردای ان روز.. 

مری:الارم گوشیم زنگ خورد ساعت 7 بود پاشدم رفتم حموم تا ساعت 7:40 

بعد صبحونه خوردم و چمدونم رو گرفتم دستمو از خونه رفتم بیرون کمی وایسادم که صاحبخونه بیاد کلید هارو بگیره(کسی که خونه رو خریده بود) اومد کلید هارو گرفت رفت منم یه ماشین گرفتم و رفتم فرودگاه

8:30 پرواز داشتم الان 8:15 است نشستم 

بعد مدتی رفتم سوار هواپیما شدم و نشستم 

کمی بعد مهماندار هواپیما اومد و گفت که چجوری کمربند هامونو ببندیم بعد اَزمون پذیرایی کرد. 

 

 

1 ساعد بعد... 

مهماندار اومد و گفت به پاریس خیلی نمونده یکمه دیگه می رسیم. 

 

10دقیقه بعد 

هواپیما نشست رو زمین و پیاده شدیم. 

مری:رفتم یه ماشین گرفتم و رفتم خونه خاله م در زدم جواب ندادن یه بار دیگه در زدم یکی اومد درو باز کرد 

خاله بود. 

 

 

 

 

 

 

 

بادیدن من خیلی ذوق زده شد و بغلم کرد سلام کردمو رفتم تو خونه شون ازم پرسید چرا به اینجا اومدم منم براش تعریف کردم 

 

خیلی خسته بودم ساعت 12 ظهر بود 

خاله اتاق رو بهم نشون داد و رفتم کپیدم. 

 

خاله:مری. مری جونم. پاشو      پاشو ناهار نمی خوری؟ گشنت نیس؟ 

 

مری:(با خواب الودگی) هههممم چرا خیلی گشنمه.!! 

 

الان میام

پاشدم دست و صورتمو شستم و رفتم پایین خاله سوشی پخته بود 

اااممممممممم ممنمون خاله    غذا مو خوردمو رفتم نشستم 

خالههه می گم برای ثبت نام دانشگاه کی باید برم 

 

خاله:از فردا ثبت نام رو شروع می کنن 

مری :پس به موقع اومدم

فردا می رم و ثبت نام می کنم. 

 

فردا: ساعت 8 صبح

مری :پاشدم و لباسم رو پوشیدم 

یه نیم تنه ی سفید بایه شروال لی تنگ و کت کوتاه موهامم باز کردم 

رفتم پایین صبحونه بخورم 

مری:سلامممم

خاله :سلاممم 

مری:راستی خاله دیروز انقد خسته بودم که یادم رفت بپرسم 

بچه هات شوهرت کجان؟ 

 

خاله:رفتن خونه ی مادربزرگ شون. 

مری:باشه 

من رفتم 

خاله:بای

مری:بای

مری: رفتم دانشگاه که کارای ثبت نامو انجام بدم 

 

اون کیه دیگه همه دخترا دورشن 

رفتم جلو خودمو انداختم وسط   

وای چه جذابه از یکی پرسیدم اون کیه 

... :گفت:اون..... 

 

 

 

ادامه در پارت بعد 

 

با لایک و کامنت بهم روحیه بدین تا پارت بعدی رو بزارم